خلاصه کتاب:
دختری هم نسل من و تو در مسیر زندگی یکنواختش حرکت میکنه... منتظر یک حادثه ی عجیب الوقوع نیست اما از یکنواختی خسته شده روی پای خودشه... مستقله... عقاید محکمی داره... پای عقایدش می ایسته و دراین راه سعی میکنه تا به خیلی ها بفهمونه یک دختر،یک زن،یک بانو،یک خانم میتونه تنهایی نجابت و شرافتشو حفظ کنه...باور هاشو به شدت باور داره... و کم کم در گذر زمان طعم عشقی ناخوانده رو تجربه میکنه که اصلا منتظرش نیست... !!!
خلاصه کتاب:
دختر حاج سید غلام رضا ملکوت… قاضی کاشانی ، از خانه به قصد خروج از مرز، توسط یک قاچاقی به نام منوچهر، فرار می کند، در مسیر تریلی حاوی بشکه های بنزین، منفجر می شود، و نام ستیلا سادات ملکوت، در لیست، اجساد سوخته شده ی غیر قابل شناسایی ، قرار می گیرد. همه چیز به اینجا ختم نمی شود، هامون یکتا، به وصیت برادر عباس ملکوت، قبل از انفجار او را از این سفر مخاطره آمیز باز می دارد و در ادامه…
خلاصه کتاب:
بعد از سیزده سال هنوز بچه است... یه بچه ی بیست ساله... سیزده سال کودکیشو خواب بود... حالا که بیدار شده نباید توقع داشته باشیم بزرگ باشه... اون یه مرده... یه مرد کوچیک!!!
خلاصه کتاب:
میر هوشنگ وارسته بزرگ خاندان وارسته پس از مرگش شوک بزرگی به دو پسرش که بیست سال آزگار است با هم اختلاف دارند و قهرند وارد می کند... او در وصیت نامه اش نوشته که ونداد و بلوط با هم ازدواج کنند تا به یمن این پیوند مبارک و اسمانی اختلافات کهنه دور ریخته شود و کینه ها پاک شوند... وصلت صورت میگیرد... اما...
خلاصه کتاب:
گندم بیات رزیدنت جراح یکی از بیمارستان های مطرح پایتخت، پزشکی مهربان و خوش قلب است. دکتر آیین ارجمند نیز متخصص اطفال پس از سال ها دوری از کشور و شایعات برای خدمت وارد بیمارستان می شود. این دو پزشک جوان در شروع دلداگی و زندگی مشترک با مشکلات عجیب و غریبی دست و پنجه نرم می کنند و شایعهها و حسادت ها در رابطه با آیین به حقیقت می پیوندد. گندم به دنبال راهی برای درمان بیماری او می گردد و...
خلاصه کتاب:
چهار تا دختر دبیرستانی که رفیقای چندین سال هستن و در یک دبیرستان درس می خونن و هم رشته هستن و بعد از گذشت شیش سال همکلاسی بودن... کلاس هاشون دو به دو عوض میشه و روز بعدش هم راننده سرویس سابقشون و راننده ی جدید یه پسر جوونه که …
خلاصه کتاب:
راستین حکمت، سوپراستار جوانی که تلاش می کند تا در اوج بماند، دختری بی نام و نشان به او پناه می آورد غافل از اینکه دودمانش به دست آهو به باد می رود و …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.