خلاصه کتاب:
مردی از جنسِ سیاهی..سیاهِ مطلق! حکومت از آنِ سیاهی ست. آتش از نگاهِ یخ زده اش میبارد. پر نفوذ… غیر قابلِ نفوذ! بی رحم… غیر قابلِ ترحّم! سرد… خالی از احساس… و عاشق؟! در سیاهیِ مطلقِ قلبِ او عشق جایی ندارد. او یک شیطان است! حکم می کند… وسوسه می کند… نابود می کند. تمامِ دنیا به پایش می افتند. تمام دنیا… حتی عشق؟!
خلاصه کتاب:
دو همسایه با دو دنیا و عقیده متفاوت! یه دختر قرتی و با کلاس که زندگیش نظم خاصی داره. و یک پسر لات و ناخلف که کفتربازی یکی از تفریحاتشه. اما هردو به یه چیزی عقیده دارن. اونم اینکه میتونن اون یکی رو به زانو دربیارن!! و از اون خونه که حق خودشون میدونن فراری بدن. سر کینه و لجبازی با هم ازدواج میکنن. هیچکدوم قصد کوتاه اومدن ندارن و هر راهی رو میرن تا اون یکی کم بیاره. اما در آخر به جایی میرسه …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.