خلاصه کتاب:
این رمان در مورد دختری به اسم شیرین که بعد از فرار از دست پیمان به همراه خواهرش شیدا گیر یه دسته خون آشام میوفتن. شیرین بعد از اینکه از ماجرا خبر دار میشه درصدد اینکه از اونجا برن اما همه چی با مرگ خواهرش بهم می ریزه…
خلاصه کتاب:
وقتی یک رابطه به بنبست عاشقی میرسد همان جایی که دیگر احساسی باقی نمانده و هر چه هست حسرت گذشتهی بر جای مانده است، امکان ندارد تمام تقصیرها بر گردن یک نفر باشد! یک جایی… یک روز و حتی لحظهای قدِ چشم بر هم زدن هر دو نفر خودخواه شدهاند، عشق را به سخره گرفتهاند و فکر کردهاند بدون عشق هم سَر میشود! اما کاش انسانها میفهمیدند وقتی یک روز دو قلب خالصانه با هم پیوند میخورند هرگز بعد از آن نمیتوانند خیال عاشقی برای همان یک نفر را از سر قلبشان بیندازند.. کاش انسانها قاعدهی عاشقی را بلد میشدند..
خلاصه کتاب:
ضُحا زَهرابی، دختری جوان و زیباست که پس از ده سال به ایران برمی گردد، به بهانه ی اینکه پدرش کمال زهرابی در بستر بیماری است و در واپسین لحظات عمرش خواستار ملاقات با تنها دخترش است. به محض ورود ضحا به ایران، رازی برملا می شود و او تلاش میکند تا متوجه اسرار عمارت زهرابی ها شود. هیچ کس از بازگشت ضحا راضی نیست و درست زمانی که میخواهد وطن را ترک کند و به زندگی سابقش برگردد، ناگزیر به ماندن می شود. با ورود مردی مرموز و غیر قابل نفوذ، همه چیز به نحو دیگری پیش می رود، ضحا برای مسیری که در آن قرار میگیرد آمادگی ندارد!
خلاصه کتاب:
راجع به پسری هستش که بنا به دلایلی در تیمارستان بستری شده و متاسفانه هیچکسی نمیدونه مشکلش چیه و نمیتونه حریفش بشه چون فوق العاده پرخاشگره... تا اینکه...!
خلاصه کتاب:
یارا یکتا، دختری یتیم است که در کودکی والدین خویش را از دست داده و با خانواده عموی خود در شیراز روزگارش را می گذراند… وی به دلایل شخصی به تهران نقل مکان کرده و در آنجا با آقای کوشا که مردی مرموز و عجیب است آشنا می شود. این آشنایی منجر به اتفاقاتی می شود که زندگی یارا را دگرگون کرده و مسیر سرنوشتش را تغییر می دهد…
خلاصه کتاب:
سطح فرهنگی خانواده امم بالا بود. پدرم دکتر بود و مادرمم معلم بود. من تک پسر خاندان طاهریان بودم و عزیز دردونه. اولش مامانم مخالفت کرد ولی بعد که با قاطعیت پدرم مواجه شد سکوت کرد. خواهرمم اون موقع اینقدر بچه بودند که اصلا این چیزها براشون مهم نبود.
خلاصه کتاب:
رهاورد رستگار گریمور سینماست! زنی بیست و هفت ساله که بعد از دو سال و نیم کوروش رو ملاقات می کنه! مردی که از گذشته ی رهاورد میاد و زندگیشون به هم گره خورده! کوروش اومده تا بفهمه در گذشته چه اتفاقی افتاده و دلیل جداییشون چی بوده؟! حقیقتی که رهاورد از همه پنهون کرده چیه؟! اگه این راز برملا بشه چه طوفانی قراره به راه بیفته..؟؟
خلاصه کتاب:
ترووی سالیوان، دختر ۲۴ ساله ای که دور از خانواده ش در بوستون زندگی میکنه. سال آخر دانشکده حقوق رو پشت سر میذاره و برای در آوردن خرج زندگیش شب ها در رستوران “بادی” به عنوان گارسون کار میکنه. ۱۱ ماه! مردی موز و سیاه پوشی که ترووی بهش لقب “گرگ” داده ۱۱ ماه به اون رستوران میاد، پشت میز میشینه، فقط قهوه میخوره و تمام مدت به ترووی خیره میشه و در نهایت بدون اینکه چیزی بگه و بعد میره.رازها و سرگذشت این مرد، تاریک تر از اونیه که بتونه خودش رو به ترووی نزدیک کنه و…
خلاصه کتاب:
بهارین پنج سال پیش از راز بزرگی در زندگی عارف نابغه برنامه نویسی کامپیوتر بطور اتفاقی مطلع شده که عارف از آن راز اطلاعی ندارد. حالا بهارین با نام مستعار ریحانه، بعنوان نویسنده عضو سایت انجمن نویسندگان شده تا راز رو به گوش عارف برسونه تا بتونه کمکش کنه… بهارین به عارف نزدیک میشه ولی…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.