خلاصه کتاب:
جابر آخوندی که صدسال قبل بخاطر رودرواسی مجبور میشود به دختری درس طلبگی بدهد که دلباختهی او میشود! اما قبل از اینکه بتواند اقدامی کند... اما اکنون صد سال بعد محبوبه که وارد باند فسادی میشود، برومند رییس باند مردی جذاب، مغرور است که درصدد تصاحب او بر میآید اما محبوبه موفق به فرار میشود... در پایان ارتباط بین دو داستان مشخص میشود و ...
خلاصه کتاب:
اسارت مفهومی است که تا اسیر نشده باشی نمیتوانی آن را درک کنی. برای یک مرد هم مفهوم اسارت غیر قابل تصور است چه رسد به اینکه این اتفاق را از زبان یک دختر ۱۷ ساله بشنوی. “من زندهام” عنوان کتابی است نوشته معصومه آباد که به شرح خاطرات دوران چهار ساله اسارت وی از سن ۱۷ تا ۲۱ سالگی در چنگال ارتش عراق می پردازد.
خلاصه کتاب:
درد شلاق و زجر بیآبرویی وقتی کنار هم باشه میتونه بمب اتم بشه و دنیا رو خراب کنه اما نه واسه امیرعباس ما که مردونه پای زینب میایسته و ازش رودست میخوره... زینب دختر آزاد و شر و شیطونی که با اومدن امیرعباس مذهبی به محله اشون دچار تضاد و حس های جدیدی میشه. و بخاطر اینکه به چشمش بیاد دست به بازی خطرناکی میزنه.... بازی با آبروی امیرعباس...
خلاصه کتاب:
شرح زندگی سه شخصیت با نامهای مفتون، تینوش و فتاح است. تینوش همسر مفتون بوده و شغل او طراح لباس است، مفتون روزنامهنگار خبره و فتاح یک نویسنده در حال رشد در دهه ۶۰ بود…
خلاصه کتاب:
ضلع اول/امیر نگاهش رو از موهای کوتاه و بلوند دختر گرفت و دوخت به ساعت مچیش. کمتر از دو ساعت دیگه با آدمی که مهرداد معرفیش کرده بود، قرار داشت. انگشت های ظریف دختر که روی بازوهایش نشست، به خودش آمد و چشم هاش رو بست. حالا دلش پگاه رو می خواست! بیشتر از هر موقعی! دلش تنگ شده بود برای اون موهای بلند و مشکی!
خلاصه کتاب:
(فستیوال به معنای جشنواره ای همراه با موسیقی هست که برای نمایش آثار هنری یا نمایش مربوط به یک هنرمند به کار میره.) سام پژمان، صاحب بزرگترین نمایشگاه ماشین های خارجی ، پسری کله خراب، تندخو و یک دندست که هیچوقت حرف زور تو کتش نرفته و چیزی رو نمیشه بهش تحمیل کرد. تا روزی که متوجه میشه بی خبر از خودش، انگشتر نامزدیش توی دست دختری به نام گلبرگ خودنمایی می کنه و اون دختر نشونش کردش شده!…
خلاصه کتاب:
دختری که مجبور میشه به خاطر مسائلی،تو خونه یه نفر بمونه. با این که خانواده داره اما زندگی مجبورش میکنه برای امنیت جان خودش به اون خونه پناه ببره و توش کار کنه. به دلیل بدهکاری و فقر توی راهی قدم میذاره که خودشم نمی دونه تهش به کجا میرسه اما این دختر اونقدر قوی و مصممه که برای خوشبختی در آینده اش هر کاری می کنه. براش فرقی نداره چه مشکلی پیش بیاد چون همشو کنار میزنه و آمادگی همه چیزو داره اما می تونه وجود یه عشقو درک کنه؟ اسم این دختر آناشیدِ… آناشید یعنی دختر آتش و خورشید…
خلاصه کتاب:
شوکران گیاهی است سمی، بیخ و ریشه آن سمی است. ولی در عین حال، برای تسکین دردهای سرطانی دارویی مفید است. هم درد و هم درمان، هم زخم و هم مرهم، هم نیش و هم نوش، هم مرگ و هم جان... و این چیزی است که گاهی ما آدم ها به آن دچار هستیم. زخم می زنیم، درد تولید می کنیم، می شکانیم و می کشیم... ولی در عین حال مرهم هستیم، هم دردیم، ترمیم می کنیم و جان می دهیم. حکایت غرییب است زندگی ما آدم ها، گاهی آن چنان در چیزی غرق می شویم که فقط لحظه را می بینیم... دیگر هیچ چیز برایمان اهمیت ندارد، فقط لحظه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.