خلاصه کتاب:
من وفا ۲۵ ساله، پسری عیاش و خوشگذران، قدر دختری عاشقانه دوسم داشت و ندونستم و سر یه دعوای بچگونه راهمون ازهم جدا شد و هما هم از لج من با پسر عموم ازدواج کرد! حالا بعد چند سال به قول خودش مثل بختک افتادم رو زندگیش و باعث مرگ شوهرش، یعنی پسر عموم شدم! اما اون نمی دونه که من برگشتم تا…
خلاصه کتاب:
خانزاده مغروری که تازه درسش رو تموم کرده و از خارج برمیگرده توی یه نگاه بعد ده سال دوری عاشق دختر خدمتکارشون که همبازی بچگی اش بوده میشه ولی…
خلاصه کتاب:
نفس دختر قوی ومحکمی که خرج خانوادش رو از طریق کار در شرکت مهندسی به عهده داره تا اینکه رئیس شرکت با یک پیشنهاد باور نکردنی همه زندگی نفس و خانوادش را تغییر میده و طی این تغییرات زندگی جدید و پرپیچ وخم نفس شروع میشه...
خلاصه کتاب:
امیر اقتدار از نامزد چاق و بد تیپش خوشش نمیاد قرار ازدواجش رو به هم می زنه و با یه دختر خوشتیپ و خوش هیکل ازدواج می کنه و برای ساخت کلیپ فرمالیتهی عروسی شون میرن شمال، اما درست شب حجله دختره قالش میذاره و با لباس خواب فرار میکنه…
خلاصه کتاب:
داستان دربارهی یه دختر خدمتکاره که رئیسش بهش دست درازی میکنه و مجبور میشن باهم ازدواج کنن. فکر کردی مثل بقیه رمان ها پسره عاشقش میشه؟ نه بابا میره یه زن دیگه میگیره. بیاید و ملیکا رو در راه سختی که داره همراهی کنید. رمانی که گره خورده با دست درازی وحشیانه و عشقی سرشار همراه با خیانتی ناخواسته در اون نهفته شده و در نهایت انتقامی ناعادلانه….
خلاصه کتاب:
تالون استیل با وجود رازهای سیاه و گذشته ی وحشتناک و تاریکش هنوزم به فکره تصاحب کردن جیده و برای این کار از نشون دادنه سیاهی وجودش ترسی نداره و جیدی که خواستاره این سختی و خشونته… و همه این ها به خاطر عشقیه که هر دوی اون ها به هم دارن. عشقی که باعث شده این مرد خشن و پر از رمز و راز و تاریکی که توی وجودش داره بخواد مرد بهتری باشه.. جید رابرتز همون چشم آبی خوشگل که به مزرعه اشون نقل مکان کرده الان در صدد اینه که عشقش رو با تالون بین تمام مردم علنی کنه. تمام این سال ها از زمان زندانی شدن تالون میگذره اما…
خلاصه کتاب:
خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تلاطم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه میزنم و از عشق قدرت! سالوادرو داستان دختریست که به فاصلهی یک روز از میان یک زندگی مرفه به یک زندگی معمولی سقوط میکند...و در بین تقلاهایش سالوادوری پیدا میشود که...
خلاصه کتاب:
یه زن که زنیت بلد نیس از زن بودن فقط شست شو و پخت و پز بلده همینا باعث میشه شوهرش ولش کنه طلاق میگیره و سرخورده تراز قبل میشینه تو خونه پدرش این وسط خواهرش میخاد جمعش کنه که هرچی تلاش میکنه نمیشه ولی یه مرد میاد تو زندگی گلابتون که همراه با خواهر گلاب دخترمونو جمعش میکنن و…
خلاصه کتاب:
ریحانه، زن ی که عاشقانههایش پایان ندارد. مادری که میسوزد، از نبود فرزندش و همسری که حس خیانت ویران میسازد تمام زندگیش را… و تاوان یک اشتباه بر از هم میپاشد، عاشقانههایش را.. سالها از پس هم می گذرد و فریاد میزند، هنوز دوست داشتنش را…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.