خلاصه کتاب:
این داستان برشی کوتاه از زندگی قهرمانان رمان فاجعه زیبا و شرح اولین ولنتاین تراویس و اَبی به عنوان یک زن و شوهر است. این کتاب یک بخش از فاجعه متحرک (جلد دوم فاجعه زیبا) و یا حتی یک صحنهی حذفشده از فاجعه زیبا نیست این یک چیز کاملا جدید است. این داستان کوتاه بعد از جلد دوم رمان، یعنی فاجعه متحرک (Walking Disaster) نوشته شده اما با توجه به کوتاه بودن آن، نویسنده به عنوان شماره ۱.۵ رمانهای سری زیبا (Beautiful) منتشر کرده است.
خلاصه کتاب:
روزها از پس هم گذشته و اینک الیسیما، دیگر آن نوجوان درماندهی شانزدهساله نیست لیکن او را روزگار و حماقت خودش، عوض کرده است. او تازه دارد معنی “مجازات زنبودنش، را میفهمد. هفت سال از مرگ سام میگذرد و او در بالین خانوادهی طاهری تاب آورده است خانوادهای که از یک نقطهی کوچک به همهی زندگیاش تبدیل شدند. همهچیز آرام به نظر میرسد اما اصل ماجرا چیز دیگری است. در این میان، بازگشت دماوند به هیاهوی این آشفتهبازار، دامن میزند و….
خلاصه کتاب:
ساینا واسه خرج عمل مادرش، به اجبار پا به عمارت مرد جذاب و بیرحمی میذاره تا عاشقش کنه و بعد بکشدش ولی بعد از شلیک به سورن، چیزی طول نمیکشه که لو میره و سورنی که جون سالم به در برده…
خلاصه کتاب:
پاییز که میشه، طُ میان تمام خش خش برگ ها، میان باران، میان همه ی کوچه پس کوچه های پاییز زده، در دل تمام درختانی که زرد و نارنجی شدن هستی.. طُ اصلا میان همه ی لبخند های منی، هنگام قدم زدن تو دل پاییز، موقع خوردن شکلات داغ تو زرد های مهر ماه و بوییدن اولین نارنگی پاییزی.. طُ خود منی، در اول پاییز! گاهی مجبوری بر خلاف دلت تصمیم بگیری، بشکنی اما نذاری کسی که تمام وجودته نابود بشه! اجبار به خاطر طُ، زیباترین خواستنِ دنیاست! تو پاییز زندگی کن صبر هم کفاف این همه درد را نمی دهد!
خلاصه کتاب:
کیمیا ، دختری کیمیا و مهربان که از خودش میگذره تا بقیه به خواسته هاشون برسن غافل از اینکه خواسته همه خوشحالی اونه. مثلا بخاطر حاج بابا از ازدواج با کاوه پسر عمویش منصرف می شود و درست زمانیکه فکر می کند تا حدودی با مسئله کنار امده کاوه همسرش را از دست می دهد و همراه فرزند کوچکش به تهران می اید. این شروع دوباره ای برای کیمیا و کاوه است…
خلاصه کتاب:
خوب ما تو قصه مون یه دختر داریم. دخترمون نه چشمای رنگی داره نه لبای غنچه ای داره و نه چیز خاصی تو صورتش. ولی صورت معصومی داره. در عوض یه داداش داره که عاشقشه. دنیایی داره با داداشه. حالا پسری داریم که هم دانشگاهی دخترمونه اونم عاشق. ولی با فکر اینکه داداشه عشقه دختره هست یه کارایی میکنه. ببینم داستان چی میشه…
خلاصه کتاب:
سها دختری خجالتی و منزوی که با وعده و خوشی ازدواج میکنه تا بهترین عروس دنیا بشه و فکر میکنه شوهرش بهترین انتخابه اما همون شب عروسی تمام آرزو های سهای قصه ما نابود میشه…
خلاصه کتاب:
شهریار یه خواننده معروفه که با پناه که دختری ساده و بی ریاس ازدواج میکنه حتی برای پناه عروسی هم نمیگیره! طی تصادفی شهریار مقصر میشه اما پناه به خاطر عشقش به شهریار مسئولیت تصادف رو قبول میکنه و در حالی که بارداره یکسال میفته زندان و….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.