خلاصه کتاب:
رمان درمورد دختری به اسم پارمیداست که عاشق پسری به اسم شایان میشه و می فهمه عشقش دوطرفهست باهم دوست می شن بعد یه مدت شایان مجبور میشه پارمیدا رو ترک کنه و به خارج از کشور بره! حالا بعد از چندین سال قراره پارمیس خواهر پارمیدا، با نامزدش از خارج برگرده و نامزد کی می تونه باشه جز… عشقی به تلخی زهر و به شیرینی عسل و به ممنوعیه سیب حوا
خلاصه کتاب:
آی نور دختر نویسنده ای که با شخصیت های کتاب هایش زندگی می کند شخصیتی را خلق می کند که آن را در وجود استادش می یابد… آی نور در پس اتفاق وحشتناکی که برایش رخ داده اشک و غم مهمان دل و جانش شده و مادرش را نگرانکرده …. آرمان پسر حاج مطیب به دنبال تصاحب آی نور و ماجرایی که با رسیدن به موقع استاد فروتن، ناکام می ماند و ….
خلاصه کتاب:
داستان ما روایتی از زنی است به نام شمیم، موفق و قوی، که ناخواسته دچار مادر بودن می شود و روی دیگری از وجود تقسیم شده اش را در زمستانی رو به یخ زدگی زندگی اش حس می کند…
خلاصه کتاب:
جانان، وکیل بیست و نه ساله ای است که همراه پسرش زندگی می کند. گذشته اش، برای اکثریت گنگ است و کمتر کسی راجع به مادرانه های بی چشم داشتش، خبر دارد. جانان، پس از آخرین پرونده ناموفقی که داشته، تصمیم به یک استراحت چندماهه می گیرد. در این بین، مورد اذیت و آزارهای بی دلیل قرار می گیرد و این را از جانب همان پرونده ناموفقی که داشته، می داند. هنوز با خود و اعدام موکل سابقش کنار نیامده که یک پرونده جدید به او معرفی می شد که گذشته اش را بعد از چندین سال دوباره برای او یادآور می شود. گذشته ای که به آینده رقم می خورد و باز هم اورا درگیر تصمیمات مهم می کند.
خلاصه کتاب:
زندگی دختری به نام مایاست که با وجود داشتن پدر مادری بیخیال و بی مسئول، خودساخته و مستقل بار میاد اما پر از عقده و کمبود، در بیست و دوسالگی به اجبار پدر و مادرش مجبور به عقد پسری پولدار با جرایم پوشیده در میاد، دوماه بعد عقد پس از ملاقات با منصور دوست پدرش و وکیلی زبده، تصمیم میگیرند از کسری، همسرش جدا بشه و در این طی عشقی شورانگیز سر تاسر لحظه هایی پر از هیجان و احساس پیش میاد اما این عشق یک جا در فرازو نشیبی غیر قابل پیش بینی قرار میگیره، اتفاقی که نمیشد حتی بهش فکر کرد...
خلاصه کتاب:
همه بعد از ناپدیدشدن تیارانا ناامید و سرافکنده شدن این درحالیهکه اتحاد بینشون از بین رفته و از هم دور افتادن ولی یه جایی دور از دسترس مردم و جادوگر، تیارانا داره زندگی میکنه. اما چرا بر نمیگرده تا به دوستاش کمک کنه؟
خلاصه کتاب:
روایتگر یک زندگی با تمام پستی ها و بلندی هایش در سال های متوالی است. روایتگر زندگی دختری به نام ماریا. ماریایی که سعی می کند با روزگار و سختی هایش با قسمت و قضا و قدر بجنگد… ماریایی که عاشق می شود… دل می بندد… اما روزگار نمی خواهد که به عشقش برسد.
خلاصه کتاب:
برگی از کتاب زندگی ۴دختر را می گشاییم.. دخترانی لبالب از احساس که هرکدام سدی در پیش روی دارند برای دستیابی به یک احساس... چهارتا دختر شیطون و بازیگوش داریم که دوستای صمیمی هستن وبه شدت به همدیگه وابسته اند… امسال کنکور دارن و دارن برای یک آزمون بزرگ اماده میشن.. اما طی یک اتفاق.. با یک اکیپ ۵نفری پسر برخورد می کنند که این برخورد سرانجامی جزتلخی ودعوا نداره… اما… همین اتفاق ساده و به ظاهر پیش پاافتاده مسیرشان را عوض می کند و این سرآغاز یک احساس است…
خلاصه کتاب:
فیروزه دختری که پرستاره و باعشق ازدواج کرده اما از همسری که فکر می کرد عاشقشه نارو خورده و قصد جدایی از اونو داره و به خاطر مشکلاتی که همسرش در محل کارش براش ایجاد میکنه مجبور به ترک بیمارستان میشه و برای گذران زندگی به خونه ای پا میزاره که پرستاری از یک زن قطع نخاع رو به عهده بگیره… دختری که در گذشته سرشار از بهار و طراوت جوانی بوده و در حال حاضر به شدت نا امید و دلمرده از وضعیتش هست اما…
رمان حوض فیروزه
چهل متر خانه دیگر خوشحالی نداشت. داشت؟ صفحات روزنامه را روی زمین خالی انداخته بودم تا بتوانم بنشینم و به بدبختی هایم فکر کنم. یک اتاق کوچک، یک سالن مستطیل دراز که به بالکنی یک در یک ختم می شد و شومینه ای کوچو و خالی… آشپزخانه هم بیشتر شبیه آبدارخانه ای محقر در یک اداره فکسنی بود با دو ردیف کابینت و گازی سه شعله روی میزی. دستشویی و حمام در یک جا
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.