خلاصه کتاب:
دختری که توسط پدرش به جایی فروخته میشه و قسمت تلخی از زندگی رو براش رقم میزنه اما روزگار ممکنه همیشه اونقدری که میگن نامرد باشه؟ یعنی دخترک همیشه تو اون مکان که ازجنس تاریکیه، اسیر می مونه؟ اصلاً بعد از آزادیش، چشماش خشک میشه؟
خلاصه کتاب:
دختری به زلالی آب… به زیبایی خورشید... سلن راد دختره مهربون ولی لجباز… مردی مرموز…. دنیایش به تاریکی شب... ساتکین اندرا مردی با دلی سنگی ولی مهربان. خب در ادامه سرنوشت این دوتا رو روبری ھم قرار میده و این دوتا عاشق ھمدیگه می شوند اما با ورود برادر سلن که ھمه فکر می کردن مرده و توی رسیدن سلن به ساتکین وقفه میندازه. و آیا سلن و ساتکین به ھم میرسن چه کسی میدونه آینده چه چیزیو براشون رقم میزنه.
خلاصه کتاب:
این رمان در مورد مردی به اسم احمدرضا است که زنش مرده و یه دختر بچه ام داره سال ها قبل احمدرضا دل به دختر عموش، مرجان میده اما مرجان خیانت میکنه با کسه دیگه ای ازدواج میکنه. حالا بعد چند سال دختر مرجان به اسم دیانه به یه سری دلایل پاش به خونه احمدرضا باز میشه و پرستار دخترش میشه تا اینکه…
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختر مغروری هست که هیچ کس رو حساب نمیکنه، ولی کسی از دل این دختر و زجرایی که کشیده خبر نداره. ازدواج میکنه و بچه دار میشه! اما درست وقتی احساس خوشبختی میکنه از دختری که روزی خودش بهش پر و بال داده بود رو دست میخوره و…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.