خلاصه کتاب:
در دنیایی تاریک گمشده بود، دخترکی که نمیدانست چرا و چگونه این چنین شده حالش! گذشته اش چه بود که به فراموشیها سپرده شده بود؟ گذشتهی آن دخترک شاد چه بود؟ و زمانی که حقیقت آشکار شود همه چیز عوض می شود و زندگی همه از این رو به آن رو میشود آری، دخترک داستان هم تغییر میکند…!
خلاصه کتاب:
از این قراره که مریسا، دختری شیطون و بازیگوش با دوستاش وارد شرکت سارته میشه. دوتا دوست خل و چل هم داره که خیلی با هم رفیقن. از اونور هم نویان و داداشاش، با داداشای مریسا با هم دوست هستند، و میخوان دخترا رو آزار بدن. ولی ماهان و ماکان که نمیدونن مریسا همون آبجی کوچولوشونه و وقتی میفهمن که مریسا تو دردسر میافتد.
خلاصه کتاب:
شادیِ قصه زندگی ساده ای داره.اما به خاطر محیط خانوادگی بدی که داره و اتفاقاتی که براش درگذشته افتاده دیوونه میشه و به تیمارستانی منتقل میشه که شروع کننده یه داستانِ عجیبه و بامزه است.آشنایی شادی با پسری توی تیمارستان که سال هاست با کسی حرف نزده و بسی خطرناکه همه چیز و عوض می کنه.و شادی که تلاش می کنه پسر و با دیوونگیش به زندگی برگردونه اما خبر نداره بیماری و زندگی و گذشته پسر فراتر از تصورشه و... آیا دو تا دیوونه که یکی بامزه و شادو و یکی خطرناک و مرموزه با هم چه داستانی و رقم می زنن عاشقانه؟ یا...
خلاصه کتاب:
نیوشا دختری ۱۵ ساله است که خواهر زاده ۴ ساله اش رو میدزدن و در ازای ازادی اون نیوشا رو می خوان. بالاجبار خودش رو تسلیم می کنه و اون ها چشماش و دستا و پاهاش و دهنش رو می بندن در حالی که برهنه است. نیوشا روزها دست های گرم مردی رو احساس می کنه تا اینکه اونو آزاد می کنن اما میگن ۵ سال بعد دقیقا روز تولدش دوباره اون رو خواهند دزدید... اینبار برای همیشه...
خلاصه کتاب:
داستان دختری با موهای سرخ به نام روناک، که در روستا به او لقب جادوگر داده اند، و به زور او را زن ارباب اتابک می کنند، در شب عروسی اش زن اول اتابک فوت می کند و عمارت اتابک آتش می گیرد و همه به این باور می رسند که روناک یک جادوگر است، اما چون اتابک از زن اولش توران که به شدت عاشقش بوده فرزندی نداشته، با ورود روناکی که نمی خواهد...
خلاصه کتاب:
طاها پسری زخم خورده با نقشه وارد زندگی طناز ساده دل و معصوم میشه، دختری که جرمش، داشتن پدر عیاشه. پدری که چندین سال پیش به مادر طاها دست درازی کرده و باعث مرگ مادر و پدر طاها شده. پسری که بعد از دست درازی به دختر قصه دستش رو برای همه رو میکنه و باعث بی آبرویی و طرد شدن طناز از خونه میشه، طنازی که پناهی جز طاها نداره اما انتقام طاها به همین جا ختم نمیشه…
خلاصه کتاب:
قیصر از پس پرده های خاطراتش می آید که برای پناه، پناه باشد. می آید که مردانگی در پس کوچه های نامردی گم نماند. دل می فروشد و مردانگی می خرد. برای آدم هایی که جای خالیشان را سنگ سرد قبرستان پر کرده. برای زن دیوانه ای که جا های خالی را با مداد سیاه سکوت پر می کند…
خلاصه کتاب:
روی کاشی های سرد حمام نشسته و سعی میکنم که تصویر مقابلم را هضم کنم…! با بغض تعجب و ترس دستم رو داخل وان میبَرم و به خون هایی که رنگ آب را سرخ کرده، خیره میشوم. مردمک چشمانم بالاتر میاد…تَنِ ظریف یک دختر را میبینم. یک دختر زیبا با چشمان بسته و موهای طلایی که به خاطر غوطه ور شدن در آب کمی تیره تر از حالت عادی اش شده و پوست روشنش زیر هالوژن های لوکس حمام از همیشه رنگ پریدهتر به نظر میآید.
خلاصه کتاب:
آر زندگی پر شور و شوقی ندارد، او یک زامبیست. هیچ خاطره و هیچ شخصیتی ندارد. حتی نبض هم ندارد. ولی کمی با دیگر مردههای همراهش تفاوت دارد. ممکن است گهگاه آدم بخورد ولی ترجیح میدهد پله برقی سواری کند و در هواپیمای ۷۴۷ دنجش که به آن خانه میگوید، آهنگهای سیناترا گوش کند. یا از مدنیت نابود شده یادگاریهایی برای خودش جمع کند. و بعد با دختری ملاقات میکند. اول به عنوان اسیر و بعد به عنوان میهمانی ناراضی، جولی انفجاری از رنگهای زندگی در دنیای خاکستری آر به وجود میآورد و تغییری در درون آر شروع به شکوفه زدن میکند. هرچند خیلی خوشمزه به نظر میرسد ولی دلش نمیخواهد این دختر را بخورد، برعکس دلش میخواهد از او محافظت کند. ولی پیوند نامحتملشان موجی به راه میاندازد که حتی نمیتوانند تصورش کنند و دنیای مأیوسکنندهشان ممکن نیست بدون یک جنگ تغییر کند…
خلاصه کتاب:
این رمان روایت چندتا از ماموریت های سرگرد رضایی است که یکی از ماموریت ها با داستان دو نفر با نام های سحر و حمید شروع می شود که در روز عروسیشان توسط یک عاقد قلابی به قتل می رسند سرگرد رضایی سعی در پیدا کردن قاتل دارد که با فهمیدن گذشته سحر و حمید داستان رنگ دیگه ای به خود می گیرد….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.