خلاصه کتاب:
میشا یه دختر مستقله که خیلی سرزنده و شاده و دوست داره خودش برای زندگیش تصمیم بگیره اما دیگران با ابراز نظراتشون مانع میشن. هامین پسریه که ۱۲ ساله خارج از ایران زندگی میکنه و حالا میخواد برگرده،که از قضا اونم دوست داره خودش واسه زندگیش تصمیم بگیره…
خلاصه کتاب:
گوشهای از زندگی آناهید معینی است، زندگی که از دور دل میبرد از نزدیک زَهره! از دور دختری است غرق در رفاه، دختری که کمترین تفریحاتش دور دور زدن با ماشین مدل بالا و رفتن به هفتههای مد پاریس و کم هزینهترین سرگرمیاش بازی تنیس است!... دختری که سلبریتیوار میگردد و میپوشد! از نزدیک دختری است که با حضور پدر سنگدلش، زندگی چند بار پا گذاشته بیخ گلویش و او را تا مرز خودکشی رسانده و آخرین نقشه شوم پدرش، نقشه ازدواج اوست با دشمن قدیمی و کهنهی خودش مفخم!
خلاصه کتاب:
لارتن کرپسلی هشت ساله پسرکی پر از آرزوهای دور و دراز است. زندگی راحتی ندارد اما شکایتی هم ندارد تا اینکه دست به قتلی وحشتناک می زند و مجبور به فرار می شود. فراری که او را با دنیایی بسیار متفاوت آشنا می کند. حال لارتن به عنوان موجود شب زندگی می کند…
خلاصه کتاب:
ترووی سالیوان، دختر ۲۴ ساله ای که دور از خانواده ش در بوستون زندگی میکنه. سال آخر دانشکده حقوق رو پشت سر میذاره و برای در آوردن خرج زندگیش شب ها در رستوران “بادی” به عنوان گارسون کار میکنه. ۱۱ ماه! مردی موز و سیاه پوشی که ترووی بهش لقب “گرگ” داده ۱۱ ماه به اون رستوران میاد، پشت میز میشینه، فقط قهوه میخوره و تمام مدت به ترووی خیره میشه و در نهایت بدون اینکه چیزی بگه و بعد میره.رازها و سرگذشت این مرد، تاریک تر از اونیه که بتونه خودش رو به ترووی نزدیک کنه و…
خلاصه کتاب:
برکــه دختر زیبا و شیطونی که برای کمک به شرکت پدرش که در استانه ورشکستگیه صیغه بزرگتری رقیب پدرش “میلاد ” مردی متعصب و غیرتی میشه وشرط می بنده میتونه اونو عاشق خودش کنه اما با کاری که میلاد می کنه…
خلاصه کتاب:
من نمیخوام زن ارباب بشم! من اون رو دوست ندارم! چرا نمی فهمید؟ من یکی دیگه رو… نزاشت حرفم رو ادامه بدم… دستش رو بال برد و سیلی محکمی کوبوند توی صورتم. – خفه شو دختره ی سلیطه! سریع حاضر میشی و میای پایین… وگرنه میسپارمت به بابات! هه… بابا! از کدوم بابا حرف میزد؟! بابایی که از وقتی یادمه تمام توجه و مهربونیاش برای ساغر بوده! زور گویی و بد اخلاقی و اجبارهاش هم برای من!
خلاصه کتاب:
محراب فتوحی، مشاور تحصیلی دبیرستان دخترونه که فقط تو مقطع کنکور کار می کنه! ادم فوق العاده جدی و بددهن، که تو حرفه و شغلش با هیچکس تعارف نداره و بدجور سخت گیره... نسیم سرخوش، دختر شر و شیطون و بی ادبی که مدام به پر و پای این آقای مشاور می پیچه و مدام کل کل می کنه... ولی عاقبت همچین دختری تو حرفه ی محراب فتوحی، چیزی نیست جز...
خلاصه کتاب:
خدایا چی می شنیدم؟ من حامله ام ؟ اونم حالا که با چشم خودم دیدم سامان بهم خیانت کرده؟ حالا که ازش متنفرم و می خوام ازش طلاق بگیرم؟ حالا که دیگه از تصور زندگی با کسی که هر لحظه ممکنه منو به یه پری روی دیگه بفروشه حالم به هم می خوره؟…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.