خلاصه کتاب:
پاییز خوشبین یه دختر سرسخت و کوشاست. مادرش رو از دست داده و وضعیت خونه و زندگیشون خوب نیست. چند سال جاهای مختلف کار کرده و هر جایی رفته با زیرآبزنی و حرفای مفت اخراجش کردن. حالا با توصیهی یکی از استاداش میره جایی سرکار که همکار یه آدم سرد و خشک میشه، یه نخبهی علمی که به خاطر یه پروژهی خفن از پژوهشکده اخراج شده… حافظ دادگر. زمانی که پاییز داره به بهار زندگیش نزدیک میشه و رابطه عاشقانه اش تو اوج خودشه، یه اتفاق عجیب میوفته که حافظ....
خلاصه کتاب:
مثل یه ارایش نظامی برای حمله اس..چیزی که زندگی سه تا دخترو ساخته و داره شکل میده.. دردایی که جدا از درد عشقه… دردای واقعی… دردناک… مثل شطرنج باید عمل کرد.. باید جنگید… باید مهره هارو بیرون بندازی… تا ببری… اما واسه بردن خیلی از مهره ها بیرون افتادند… ولی باید دردسرهارو به جون خرید… ریسک کرد… باید با دردسر زندگی کرد…
خلاصه کتاب:
یزدان و سروین برای پیدا کردن کسی که همسر سابق یزدان رو کشته و باعث شده علی نامزد سروین به زندان بیفته، با هم دیگه همدست میشن و به دنبال قاتل می گردن. یزدان می خواد انتقام مرگ زنش رو بگیره و سروین می خواد نامزدش رو از زندان نجات بده اما این دونفر نمی دونن که با قدم گذشتن در این راه، چه اتفاقای خطرناک و البته هیجان انگیزی قراره واسشون پیش بیاد…
خلاصه کتاب:
داستان زندگی چند زن و مشکلات به وجود آمده از ازدواج آنها. ازدواج هایی که عادی نبوده و زندگی رو برای زن های داستان سخت کرده. حالا باید این زن ها گلیم خودشون رو از آب بکشند بیرون که بعضی هاشون تنهان و بعضی هاشون هم شاید کسی رو داشته باشند اما....پایان خوش
خلاصه کتاب:
باران دختری سرخوش که بخاطر باج گیری و تصرف کلکسیون سکه پسرخاله اش برای مصاحبه از کار آفرین برترسال، مردی یخی و خودخواه به اسم شهاب الدین می ره و این تازه آغاز ماجراست. ازدواجشان با عشق و در نهایت با خیانت باران و نفرت شهاب به پایان می رسه، اما شش سال بعد، بیتا خواهرِ باران و شاهین برادرِ شهاب تصمیم به ازدواج می گیرن و این شروع مصیبت زندگی باران و شهاب است!
خلاصه کتاب:
اورم نمی شد بالاخره بعد سالها می تونم برم به دیدن عمه خانوم سر سخت ترین عمه ی روی زمین اونه . یاد ۲۰ساله پیش افتادم پدرم با عمه اختلاف پیدا کرد و ما باهاشون قطع رابطه کردیم من از این موضوع ناراحت بودم چون از عشق بچگیام که از بچگی دوستش داشتم دور شدم و نمی تونستم اونو ببینم یعنی امیر ! اونم عین عمه سرسخت و مغرور بود و من عاشق همین کارهاش بودم ولی اون خبر نداشت…
خلاصه کتاب:
نگار دخترکی ساده که قربانی هوس یک شبهی فرهاد میشه و به دست ناعدالتیهای روزگار از کانون گرم خانواده طرد میشه و با بچهای چند ماهه آواره ی بی کسی میشه. فرهاد مردی لاابالی و خشن و سخت گیر و نگار دختری بیگناه، مظلوم و بیپناه…
خلاصه کتاب:
دختر قصه ما لوا در خانواده ای مذهبی و سنتی بزرگ شده است. او به صورت مخفیانه با پسری به اسم اهورا رابطه داره اما هر چی میگذره بیشتر متوجه انتخاب اشتباهش میشود. پس تصمیم میگیره این رابطه را تمام کند، اما با واکنش عجیب اهورا مواجه میشود. لوا با دردسر های بزرگی مواجه میشود که در این مسیر تنها کسی که حاضر به کمکش شد، پسر عمویش بود. پسری که در کل خانواده، بدنام است و همه اورا از خانواده طرد کردهاند اما آیا راستین همان آدمی است که خانواده فکر میکنند؟…
خلاصه کتاب:
عماد، مردی سی و چند ساله است که تموم زندگیش رو به نفرت از زنها گذرونده و به سخت گیر و وسواسی بودن معروفه! اما حالا طی یک اتفاق، سویل رو پیدا می کنه. سویلی که یک دختر ربوده شده و شکنجه دیده ست، اما هنوز امید به زندگی بهتر داره تا بتونه جهنم گذشته رو با بهشت ساخته شده توسط عماد تغییر بده.
خلاصه کتاب:
تقریبا یک سال از دانشگاه رفتنشون میگذره که ورودیای جدید میان دانشگاه که دختر خیلی خوشگلی به اسم سوده هم بینشون بوده، توجه میعاد بهش جلب میشه و قضیه خیانتو اینا پیش میاد، فیروزه شکست بدی میخوره ،میعاد پشیمون میشه و....
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.