خلاصه کتاب:
داستان درمورد مردیه که با پسر دوسالش تنها زندگی میکنه،بعد از همسرش تنها بوده وحالا بعد دوسال وارد یک عشق ممنوعه میشه ! عشقی با ۱۴ سال اختلاف ستی وگذشته ای نا معلوم… پایان خوش
خلاصه کتاب:
برسام پسری خوشگذرون و دختر باز که از دوست نامزد پسرخاله اش خوشش میاد ولی اتوسا مثل دخترای دیگه نیست که بهش پا بده و همین باعث میشه که برای به دست اوردنش دست به هر کاری بزنه حتی …
خلاصه کتاب:
این رمان روایت زندگی دختری به اسم ترنج که تک دختر خانواده سرشناس فرهیِ که با عمو و پسراشو مادر بزرگ و پدربزگش و مادرش و خانواده حسین بابا تو خونه باغ بن بست ۱۷ زندگی میکنن.رمان از شب ازدواج ترنج شروع میشه که میلاد عشق پنج سالش، چند دقیقه قبل از عقدشون جا میزنه. ترنج از این اتفاق داغون میشه و سعی میکنه با خودش کنار بیاد. اما بعد از گذشت چند ماه دوباره سر و کله ی میلاد پیدا میشه…
خلاصه کتاب:
نامشروع روایت زندگی جانان است. جانانی که در مهمانی یکی از دوستانش توسط فردی ناشناس مورد دست درازی قرار می گیرد و این در حالیست که فقط چند هفته به عروسیش مانده است. زمانی همه چیز خراب می شود که متوجه بارداریش می شود و این تازه اغاز ماجراست رمانی در سبک تب داغ گناه
خلاصه کتاب:
سپهر قهرمان دوچرخهسواری هستش. بخاطر حل مشکلات اخلاقی که برای خواهرزادهاش پیش میاد، همراه اون پیش یه روانشناس میره. ناردان، روانشناس قصه است و تو همون دیدار اول با لبخند سرخ اناریش جوری دل از سپهر میبره که سپهر حتی خودشم فراموش میکنه، چه برسه به زندگی قبل ناردانش...
خلاصه کتاب:
ماجرای قصه ناتمام درباره زنی به اسم نیلوفر هست که ۱۱ سال از زندگی همراه با همسر و پسرش می گذره و کل وقت خود را صرف امورات آن دو میکند با پیدا کردن یکی از دوستانش بعد سال ها از فیسبوک به اسم شراره ارتباط و دیدار در فضای حقیقی ایجاد میشود دورهمی های زنانه کلید می خورد نیلوفر به همسرش شک میکند و برای این که او را بیازماید دست به امتحان سختی میزند و در واقع میخواهد گره را به جای دست با دندان باز کند توصیف مفصل زندگی طبقه ی آپارتمان نشین مرفه تهرانی (شوهری کاسب که مغازه ای در یکی از پاساژ های صادقیه دارد و زنی خانه دار در آپارتمانی در گیشا)
خلاصه کتاب:
داستان نورا و یاشا… درسته دوستش دارم، عاشقانه میپرستمش ولی این راهش نبود. راه به دست آوردن من این نبود اونم بعد دوسال بی خبری… مرد من هر چقدر خواست خودشو سخت و خودخواه نشون بده نتونست، من این مرد رو بلدم، میفهمم راضی به این کار نیست، میفهمم خودشم تو عذابه، اما نمیدونم چرا؟؟؟ دلیل کارشو نمیفهمم؟ زمزمه کردم: با هم درستش میکنیم یاشا، من مال خودت میشم بهت قول میدم. بذار کنارت بجنگم. تو این جنگ من تو تیم توام ولی تو اشتباهی داری با من میجنگی. با صدای بم و گرفته اش گفت: دلم آشوبه نورا، فکر نداشتنت مثل خوره مغزمو میخوره!!
خلاصه کتاب:
دریا در خانواده ای مذهبی، با تهمت برادرش و فشار خانوادهش برای ازدواج مجبور به فرار میشه... فرار با مردی که هیچ شناختی ازش نداره و نمی دونه آخر راه به کجا ختم می شه... راهی که جز سیاهی، چیزی نداره اما دستی نجات گر زندگیش می شه که اون دست ها خودش بیشتر از هرکسی احتیاج به کمک داره...
خلاصه کتاب:
کیمیا که از ازدواج اولش ضربه خورده و طلاق گرفته، با تلاش در یکی از دانشگاههای پاریس پذیرش میگیرد و قصد دارد جهت ادامه تحصیل به پاریس عزیمت کند. شب مهمانی خداحافظی که خانواده برای او ترتیب دادهاند، با رابین، برادرزاده زنداییاش آشنا میشود و این آشنایی، باب یک سری اتفاقاتی را باز میکند…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.