خلاصه کتاب:
دختری روستایی برای گرفتن یک انتقام شخصی خود را شبیه به پسرها کرده و در پوشش بادیگارد به عمارت خان میرود. اما خان او را برای قاچاق اسلحه به سوریه میفرستد. این رمان سعی دارد تا درگیری دختری روستایی با گروه داعش را در قالب روایتی عاشقانه و هیجانانگیز به تصویر بکشد…
خلاصه کتاب:
پریماه دختر بی دست و پایی هست که به خاطر بیماری مادرش حاضره تن به شرایط کاری سخت بده... و این آغاز فصل جدید زندگی او و آشنایی اش با مردی هست که بی هیچ قانون و قاعده ای برای خودش زندگی میکنه...
خلاصه کتاب:
امیر به دلیل نامعلومی زندگی چند سالش با آتوسا رو بهم می زنه حالا بعد از یک سال دوباره برگشته تا همه چیز رو از اول بسازه… اما از تو این راه مشکلات زیادی داره…
خلاصه کتاب:
باران دختر خیالبافیه که در یک خانواده متوسط زندگی می کنه. یه خواهر و برادر بزرگتر از خودش داره. برادرش خیلی غیرتیه. باران و خواهرش بیتا با هم به کلاس نقاشی میرن. باران فکر می کنه که رئیس اموزشگاه آقای فلاح از اون خوشش میاد و اونم همین طور. سعی می کنه سر بسته به خواهرش بگه. از یه طرف دیگه دوست اخموی بهنام پاش به خونه شون باز میشه و باران اون رو چندین بار در حال سرک کشیدن به زیر زمین خونه دیده و به اون مشکوک میشه. تا اینکه مشخص میشه که…
رمان فرستاده
بعضی وقتا میگم نگاها و مهربونیای نیما توی کلاس نقاشی به منظوری داره. بعضی وقتا هم فکر میکنم اگه منظور داره چرا حرفی نمیزنه؟ بعد پیش خودم فکر میکنم که خب حتما شرایط ازدواج نداره، ولی بعدش میگم خب نداشته باشه این همه دختر و پسر که با هم دوستن. ما هم یکی از اونا! ولی بعدش میگم بهتره که دوست نباشیم. وگرنه بهنام و میخوام کجای دلم بذارم؟ بعدش میگم بهنام کی باشه!
خلاصه کتاب:
من وفا ۲۵ ساله، پسری عیاش و خوشگذران، قدر دختری عاشقانه دوسم داشت و ندونستم و سر یه دعوای بچگونه راهمون ازهم جدا شد و هما هم از لج من با پسر عموم ازدواج کرد! حالا بعد چند سال به قول خودش مثل بختک افتادم رو زندگیش و باعث مرگ شوهرش، یعنی پسر عموم شدم! اما اون نمی دونه که من برگشتم تا…
خلاصه کتاب:
خانزاده مغروری که تازه درسش رو تموم کرده و از خارج برمیگرده توی یه نگاه بعد ده سال دوری عاشق دختر خدمتکارشون که همبازی بچگی اش بوده میشه ولی…
خلاصه کتاب:
نفس دختر قوی ومحکمی که خرج خانوادش رو از طریق کار در شرکت مهندسی به عهده داره تا اینکه رئیس شرکت با یک پیشنهاد باور نکردنی همه زندگی نفس و خانوادش را تغییر میده و طی این تغییرات زندگی جدید و پرپیچ وخم نفس شروع میشه...
خلاصه کتاب:
امیر اقتدار از نامزد چاق و بد تیپش خوشش نمیاد قرار ازدواجش رو به هم می زنه و با یه دختر خوشتیپ و خوش هیکل ازدواج می کنه و برای ساخت کلیپ فرمالیتهی عروسی شون میرن شمال، اما درست شب حجله دختره قالش میذاره و با لباس خواب فرار میکنه…
خلاصه کتاب:
تالون استیل با وجود رازهای سیاه و گذشته ی وحشتناک و تاریکش هنوزم به فکره تصاحب کردن جیده و برای این کار از نشون دادنه سیاهی وجودش ترسی نداره و جیدی که خواستاره این سختی و خشونته… و همه این ها به خاطر عشقیه که هر دوی اون ها به هم دارن. عشقی که باعث شده این مرد خشن و پر از رمز و راز و تاریکی که توی وجودش داره بخواد مرد بهتری باشه.. جید رابرتز همون چشم آبی خوشگل که به مزرعه اشون نقل مکان کرده الان در صدد اینه که عشقش رو با تالون بین تمام مردم علنی کنه. تمام این سال ها از زمان زندانی شدن تالون میگذره اما…
خلاصه کتاب:
یه زن که زنیت بلد نیس از زن بودن فقط شست شو و پخت و پز بلده همینا باعث میشه شوهرش ولش کنه طلاق میگیره و سرخورده تراز قبل میشینه تو خونه پدرش این وسط خواهرش میخاد جمعش کنه که هرچی تلاش میکنه نمیشه ولی یه مرد میاد تو زندگی گلابتون که همراه با خواهر گلاب دخترمونو جمعش میکنن و…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.