خلاصه کتاب:
پلکهایی را بسختی روی هم فشردم و با عصبانیت، سعی کردم که بخوابم، دقایق کند و کشدار می گذرند، سرم به اندازه چند کیلو سنگین شده است! این بی خوابی های شبانه، گاهی گریبانم را می گیرد و بشدت کلافه ام می کند
خلاصه کتاب:
رویا برای طرح کارورزی پرستاری از تبریز راهی یکی از شهرهای جنوبی میشه تا دو سال طرحش رو بگذرونه. با مشغول شدن در بخش اطفال رویا فرار کرده از گذشته و خانوادهاش، داره زندگی جدیدی رو برای خودش رقم میزنه تا اینکه بچهای عجیب پا به بیمارستان میذاره. بچهای که پدر و مادرش به دلایل نامشخص کشته شدن. با کنجکاوی رویا اون از طریق پرستارهای بخش حرفهایی در مورد محله ای در حاشیه شهر میشنوه که افراد ساکن محله دعانویس هایی با موکل هستن که مراسمات عجیبی رو انجام میدن.
خلاصه کتاب:
پاپی هاتاوی عاشقانه خانواده غیرعادیش را دوست دارد، هرچند که آرزو داره که عادی بشه. دست تقدیر باعث ملاقات او با هری راتلج، که یک هتلدار و مخترع مرموز با ثروت، قدرت زیاد و یک زندگی مخفی خطرناک است می شود. پاپی با پذیرفتن پیشنهاد او همه را شوکه می کند اما پی میبرد که شوهر جدیدش تنها عاشق اوست، اما مورد اعتماد نه…
خلاصه کتاب:
درباره دختری نازپروده است ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولینبار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر می کنه و…
خلاصه کتاب:
«کیمیاخاتون» رمانی تاریخیست که محور قصهی آن زندگی دخترخواندهی مولانا جلالالدین بلخی است. این سرنوشت که علیرغم تأثیرات شگرف آن بر زندگی دو اسطورهی جهان عرفان، شمس و مولانا، در لابهلای سطور تاریخ به عمد یا غیر آن به فراموشی سپرده شده بود…
خلاصه کتاب:
همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره… حالا سال ها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه… در این راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره. دو نفر که خاطره ی بدی از هم درگذشته دارن از دو دنیای متفاوت. پسری مغرور وسرد در مقابل دختری لطیف و بی غل و غش. لحظه های حل شدن این تفاوت و اختلاف اونقدر شیرین و قابل لمس شدنه که همتون لذت میبرید...
خلاصه کتاب:
این کتاب عشق بین یک دختر ۲۱ ساله و یک پسر ۱۶ ساله را بیان میکند و یکی از آثار مشهور ادبی جهان است. در «نخستین عشق» چند دوست در یک شبنشینی تصمیم میگیرند که شرح اولین عشق خود را بگویند. بر عکس تصوری که میکنند هیچ کدام حرف خاصی در مورد این موضوع ندارند. در نهایت همه از ولادیمیر پترویچ که مردی چهل ساله با موهای رو به سفیدی است میخواهند که شرح اولین عشقش را بگوید…
رمان نخستین عشق
ن.ن چنین می گفت: _در آن زمان بیست و پنج ساله بودم،چنان که میبیند مدتها از آنروزها گذشته است. من تازه آزادی و استقلالی به دست آورده بودم که سفری به خارج کردم، ولی نه برای «اتمام پرورش خود»، چنانکه آن وقت ها می گفتند، بلکه فقط برای تماشای ملک خدا. جوانی بودم تندرست و دلخوش، پولم به ته نمی کشید، غم و غصه ای هنوز به سراغم نیامده بود.
بی اعتنا به همه چیز، هر چه می خواستم می کردم،
خلاصه کتاب:
اسم من کوروشه سال ها تلاش کردم تا به جایگاهی که می خواستم برسم و به خاطر اهدافم قید خیلی چیزها رو زدم تا جلوی دستوپامو نگیره چیزهایی مثل ازدواج و بچه… اما سه سال قبل دختری دانشجوم شد که نوزده سال از من کوچکتر بود،طوری عشوه و کرشمه برام میومد که گاهی وقت ها تمرکزمو سر کلاس از دست می دادم جوری ناز میکرد و منو مغلوب خودش میکرد که افسار از کف می دادم با این حال اصلا دم به تله نمی داد، پا نمی داد، وارد هیچ مدل رابطه ای با من نمیشد، کاری کرد که برای بدست اوردنش پا پیش بذارم و برم خواستگاری اما با ورودم به خونه شون….
خلاصه کتاب:
عسل و سینا زوجی که عاشقانه همو می خواستن و بالاخره باهم ازدواج می کنن اما طی مدت کمی بعد از شروع زندگیشون مشکلاتی پیش میاد و باعث اتفاقات تلخ وشیرین بینشون میشه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.