رمان نو
دانلود رمان جدید pdf و بدون سانسور
رمان نو
دانلود رمان تو خاطره نشدی دلربا عجملو

دانلود رمان تو خاطره نشدی دلربا عجملو بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان تو خاطره نشدی از دلربا عجملو با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

پای چپم را با حرص به زمین کوبیدم و با لحن شاکی پرسیدم: چه خبره باز؟! دوباره چی شده داری با بهانه‌های الکی می‌فرستی برم خونه‌ی مامان لیمو؟ با خونسردی تقلبی‌اش، جدی و محکم جواب داد: چراش رو گفتم بهت الانم برو بذار به کارم برسم. نفسم را رها کردم و با لحن تهدید آمیزی گفتم: این دفعه برم دیگه نمی‌آم‌!

خلاصه رمان تو خاطره نشدی

اما مثل همیشه و برعکس مامان خیلی زود تسلیم اصرارها و زبان بازیهای دخترانه ام شد. لباس پوشیدم و بعد از برداشتن کوله ام تامی را که پشت سرم به اتاق آمده بود نگاه کردم و از اتاق بیرون رفتم. دایی نگاهش را از سبد داروهایش گرفت و به من داد. قبل از این که حرفی بزند عمو بشیر با پیش دستی که لیوان آبی رویش بود از آشپزخانه بیرون آمد و نگاه هر دویمان را به سمت خود کشید وقتی مشغول لباس پوشیدن بودم برگشته و در جواب سوال دایی که پرسیده بود: مامانم کو؟

گفته بود با آقا سهراب حرف میزدن تنهاشون گذاشتم.  آقا بشیر به سمت دایی و من به سمت سبد خواب تامی که پای ستون بود رفتم روی پا نشستم و تامی را در سبدش گذاشتم چند بار کف دستم را از فرق سرش تا ابتدای دمش کشیدم و ایستادم دایی قرصی در دهانش گذاشت و لیوان را به سمت لبهایش .برد با دست چپ بند کوله را روی شانه ی راستم بالا کشیدم با بالا بردن همان دست، فعلا خداحافظی گفتم و با گامهای بلندی خودم را به در سالن
رساندم.

سر و نگاهم که به سمت چپ برگشت ادامه داد: سعی کن زود برگردی مثل سری قبل تا صبح نمون که مامانت در مجازاتت تخفیف قائل بشه. لبهایم به خنده باز شد. فعلا که طلبکار و شاکی منم ولی چشم حواسم هست منتظر حرف دیگری نماندم و در توری را کنار زدم و بیرون رفتم. کفشهایم را نصفه و نیمه به پا کشیدم و طول حیاط را دویدم تنها یک گام تا در بزرگ و آهنی فاصله داشتم که مامان لیمو وارد حیاط شد ایستادم و نفسم را فوت کردم اخم کرد اما مثل همیشه لبخند کوچکی گوشه ی لبش را عقب کشید.

دانلود رمان تو خاطره نشدی دلربا عجملو بدون دستکاری و سانسور

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
پای چپم را با حرص به زمین کوبیدم و با لحن شاکی پرسیدم: چه خبره باز؟! دوباره چی شده داری با بهانه‌های الکی می‌فرستی برم خونه‌ی مامان لیمو؟ با خونسردی تقلبی‌اش، جدی و محکم جواب داد: چراش رو گفتم بهت الانم برو بذار به کارم برسم. نفسم را رها کردم و با لحن تهدید آمیزی گفتم: این دفعه برم دیگه نمی‌آم‌!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    تو خاطره نشدی
  • ژانر
    دانلود رمان عاشقانه,
  • نویسنده
    دلربا عجملو
  • ویراستار
    دلربا عجملو
  • طراح کاور
    رمان نو
  • صفحات
    1771
  • منبع تایپ
    رمان نو
  • noadmin
موضوعات
دانلود رمان عشق به سبک من فاطمه علیدوستی pdf (2) دانلود رمان هوادار حوا فاطمه زارعی pdf (2) دانلود رمان افسون سردار مهری هاشمی pdf (2) دانلود رمان گیلاس ترش الن الن دادخواه pdf (1) دانلود رمان عهد گل شببو (جلد سوم) تسا دیر pdf (1) دانلود رمان رثا زهرا ارجمندنیا و دریا دلنو زهرا ارجمندنیا و دریا دلنو pdf (1) دانلود رمان لهیب سحر ورزمن pdf (1) دانلود رمان حوالی کیلومتر دوده ده شقایق لامعی pdf (1) دانلود رمان حوالی حوا زهره خواجه پور pdf (1) دانلود رمان اوباش تمنا زارعی pdf (1) دانلود رمان زیر باران زهرا ارجمندنیا pdf (1) دانلود رمان یار باش شقایق عفراوی pdf (1) دانلود رمان تمام آنچه دارمی آسیه احمدی pdf (1) دانلود رمان میراث نگار ر نگار رقندی pdf (1) دانلود رمان هم دوست هم دشمن هلیا عسگری pdf (1) دانلود رمان ملکه منزوی ن ننین آقایی pdf (1) دانلود رمان فصل دیوونگی آذین بانو pdf (1) دانلود رمان یادگار نرگس مائده باوندپور pdf (1) دانلود رمان ابرها بیهوده می بارند yassi_sh pdf (1) دانلود رمان آرکان صبا ترک pdf (1) دانلود رمان حسی به رنگ سبز جنس آسمان جنس آسمان شادی منعم pdf (1) دانلود رمان عیان آذر اول pdf (1) دانلود رمان طعم تلخ اسپرسو سان سان pdf (1) دانلود رمان سرآسیمگی م_راهپیما pdf (1) دانلود رمان شعله نقره ای (جلد سوم) کارپو کینرد pdf (1)
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آمار سایت
  • 1460 نوشته
  • 6 برگه
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.