خلاصه کتاب:
دختری ازجنس حوا… دختری ازجنس لطافت های دخترانه… محکم، مغرور، زیبا دختری که همیشه سعی کرده برای اسطوره ی زندگیش افتخار باشه دیگران براش تصمیم میگیرن واسطورش که همیشه پشتش بوده سکوت میکنه قهرمان های زندگیش کمرنگ میشن واون میبینه همه چیز اون طور که فکر میکرده نیست وآشنا شدنش بامردی که جز حس تنفر چیزی به همراه نداره فراز، مردی مغرور و قدرت طلب، دختری رو لایق خود نمی بیند و وجود دختران در زندگیش تنها برای قدرت و جایگاه است هرز نیست ولی پاک هم نیست دختری که قراراست قربانی باشد و پسری که قرار است این دختر را نردبانی برای بالا رفتن وپیشرفت زندگی اش کند…
خلاصه کتاب:
چهارسال پیش برای گرفتن انتقام از خواهرم بهم نزدیک شد و اولین دوستی ام را تو ۱۵ سالگی داشتم و عاشقم کرد و رفت حالا بعد چهارسال برگشته و دیگه هیچی از اون پسر شوخ و شنگ گذشته باقی نمونده اون فقط یه پسر دختربازه که دوباره سعی داره من را به سمت خودش بکشونه و اصلا نیازی نیست تلاش کنه من هنوز هم رامش میشم…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.