خلاصه کتاب:
من بیست و یک سال داشتم که فالگیر آینده مرا خواند: بعنوان تنبیه برای جنایات شما فقط یک زن را دوست خواهید داشت... اما او هرگز شما را دوست نخواهد داشت. من حتی یک کلمه از آن ها را باور نمیکردم. تا اینکه تقریباً ۱۰ سال بعد “سوفیارومانو” رو دیدم. دو سال از تنهایی تلخ گذشته. زنی که دوستش دارم حالا زنی هست که ازش متنفرم… من هر شب خودم رو غرق در زنان زیبا میکنم. و به خودم میگم که بخت و اقبال چیزی جز کلاه برداری نیست. ولی بعدش مادرش ازم خواست باهاش ازدواج کنم. من گفتم باشه. حالا اون زن تا ابد مال منه…
خلاصه کتاب:
یه دختر برای نجات دوست پسرش با یه مجرم ازدواج میکنه و یه شب از ناراحتیش توی بار به یه جنایتکار دیگه برمیخوره و اینا با هم دوست میشن و… و از قضا شوهرش و مردی که باهاش دوسته، دشمنن….
خلاصه کتاب:
بالتو بدون اینکه انگشتشو بالا ببره من رو از لوسین دزدید! فکر کردم بالاخره آزاد شدم، بالاخره به زندگی قبلیم برمی گردم… اما بالتو برنامه های دیگه ای برام داشت! حالا من زندانی اونم! اون تا زمانی که نیازم داره نگهم میداره، تا زمانی که لوسین الماس جمجمه اش رو بهش برگردونه… من هرگز نمیخوام دوباره به لوسین برگردم… نه بعد از بودن با مردی مثل بالتو! تنها شانسی که دارم اینه که ارزشمند تر از الماس باشم، تا بالتو به اندازه کافی من رو بخواد و من رو تو مبادله به لوسین بر نگردونه… اما اصلا میتونم با الماسی که ارزش بیلیون دلاری داره رقابت کنم؟؟
خلاصه کتاب:
یکی از قلچماقایی که همراه فرانسواست چند دقیقه ای با آیپدش ور میره و بعد صفحه رو جلوی رئیسش میگیره که کاپشن بادی بزرگش باعث شده سرش برای تنش کوچیک به نظر برسه. فرانسوا آیپد رو میگیره و بعد از اینکه نگاه دقیقی بهش میندازه میاد به طرف من و صفحه ای که گزارش انتقال پول داخلش هست رو به من هم نشون میده. شماره ی حساب و مبلغ درسته. با اینحال باز به جرجیو نگاهی میندازم تا تاییدش رو بگیرم. سرش رو از روی آیپد بلند میکنه و میگه: “مبلغ به حسابمون اومده. مشکلی نیست.”
خلاصه کتاب:
لورنزو گمبینی، رئیس مافیای ایتالیا از زندگی خشنش خسته شده. اون مثل یه کهنه سربازه که با زخمهای زیادی از جنگ برگشته. زندگی براش لطافت و لذت نداره تا اینکه یک شب زنی جیبش رو میزنه، جیب رئیس مافیا رو. لورنزو میخواد اعتبار و آبروش رو حفظ کنه پس دنبالش میگرده اما نمیتونه مجازات اسکارلت رو اعمال کنه. اسکارلت همون رنگیه که لورنزو تو زندگیش نیاز داره قرمز آتشین….
خلاصه کتاب:
دختری که سختی های زندگیش اونو تبدیل کرده به سرگردی که اسمش وحشت به تن خلافکارها میندازه… سرگردی که پرونده های زیر دستش همگی سرانجامشون پیروزیه بجز یه پرونده.. پرونده فوینیکس بند بدجور ذهن سرگرد آنجلا ویلیامز رو مشغول کرده… اولین پرونده ای که دوساله روش کار میکنه اما ته همه مدرک هایی که جمع کرده بن بسته… فقط یک راه برای موفقیت در این پرونده وجود داره… همکاری با کسی که دلیل بیشتر مشکلات زندگیشه… همراهی با ریچارد میلر و رفتن از لندن و پاگذاشتن به ایران.. کشوری که هیچ اطلاعاتی ازش نداره..
خلاصه کتاب:
برای این زن سخت بودم. برای این زن میمردم. اما اون ترکم کرد. اکنون سالها گذشته است و سوفیا به شوهر نیاز دارد. پدرش فوت کرده است مادرش میخواد او ازدواج کند با مردی که از خانواده شان و از شرکت آنها محافظت کند. به دنبال کسی میگرده که قدرتمند باشه. کسی که ثروتمنده. کسی که خوشتیپه. حالا این تنها شانس منه با زنی باشم که عاشقشم… و من مطمئن میشم که اون هم همین احساس رو داره. من یه عمر وقت دارم که باعث بشم که این اتفاق بیوفته..
خلاصه کتاب:
داستان از اونجایی شروع میشه که… گیسو دختری که پلیس مخفیه بهش ماموریت داده میشه تو یه گروه مافیایی نفوذ کنه… البته تو خونه ی سردسته ی خلافکارا اونم به عنوان یه خدمتکار. آراز سردسته ی خلافکارا یه مرد روانی و بی اعصابه. حالا ببین گیسو چه ریسکی کرده که با پای خودش رفته تو دهن شیر…
خلاصه کتاب:
ماتئو من برای این کار وقت ندارم. افرادم یه جاسوس رو توی کارخونه کشتی سازی متروکه قدیمی دستگیر کردن و الان باید با اون مقابله کنم وگرنه خطر ازدست دادن این اتحاد رو دارم. معلوم شد جاسوس مرد نیست، زنه. زنی دوست داشتنی که ادعا میکنه فقط برای اکانت کتابخونه مجازیش عکس می گرفته. هر چی که هست به سختی میتونم حرفهاش رو باور کنم… دارلین فقط داشتم عکس میگرفتم! قسم میخورم که اصلا هیچ چیز دیگه ای درباره اون کشتیسازی رها شده وحشتناک نمیدونستم گنگسترهای تبهکاری منو ربودن و حتی اجازه نمیدن که قبل از کشیدن کیسه نایلونی روی سرم و هل دادن من توی ماشین، از خودم دفاع کنم.
خلاصه کتاب:
سوین خبرنگاری که برای مجلهش به اوکراین فرستاده میشه و اونجا باید با یه خواننده همخونه شه… کسی که در نقش خوانندهست ولی کسی از اون روی تاریکش که رئیس مافیاس خبری نداره….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.