خلاصه کتاب:
باران یک دختر خیلی شادو تقریبا طنزه که یک نظریه ی فوق العاده داره... برای وکالت درس میخونه و در حال حاضر چندین پرونده توی اتاقش داره... که این پرونده ها هر کدوم مسئله ی خصوصی یک زوجه که توشون دخالت میکنه عاشق فضولی و به هم رسوندن آدما و از طرفی از هم دور کردنشونه اما مهمترین پروندش ازدواج خواهرش بهتابامانی که لازمش جدای خواهرش از امید، معشوقشه که همین پروندش اونو به جاهای باریک میکشونه…
خلاصه کتاب:
زندگی یک چمدان است که می آوریَش، بار و بندیل سبک میکنی و می بَریش، خودکشی مرگ قشنگی که به آن دل بستم، دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم، گاه و بیگاه پر از پنجره های خطرم، به سرم میزند این مرتبه حتما بپرم، گاه و بیگاه شقیقه است و تفنگی که منم، قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم، چمدان دست تو و ترس به چشمان من است، این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است… علیرضا آذر.
خلاصه کتاب:
رژان دختر مغرور و لجبازی که مجبور به کمک به یه پسر میشه تا بتونه کارشو یاد بگیره، ولی پسر یه کوچولو یعنی از یه کوچولو بیشتر دست پاچلفتیه و از سر همین دست پا چلفتی بودن پسر اتفاقات بامزه و جالبی برای رژان میفته که...
خلاصه کتاب:
پاییز خوشبین یه دختر سرسخت و کوشاست. مادرش رو از دست داده و وضعیت خونه و زندگیشون خوب نیست. چند سال جاهای مختلف کار کرده و هر جایی رفته با زیرآبزنی و حرفای مفت اخراجش کردن. حالا با توصیهی یکی از استاداش میره جایی سرکار که همکار یه آدم سرد و خشک میشه، یه نخبهی علمی که به خاطر یه پروژهی خفن از پژوهشکده اخراج شده… حافظ دادگر. زمانی که پاییز داره به بهار زندگیش نزدیک میشه و رابطه عاشقانه اش تو اوج خودشه، یه اتفاق عجیب میوفته که حافظ....
خلاصه کتاب:
پرستو که از سن بچه گی دچار کمبود محبت پدری بوده دلبسته ی رضا میشود که بیست سال از خودش بزرگتره است رضایی که پنهانی عاشق پرستو هست و تمام فکر و ذکرش به اون ۲۰ سال تفاوت سنی بینشون… رضا قرار است به اصرار مادرش با دختر عمه ش نغمه ازدواج کند تا اینکه شب سال نو…
خلاصه کتاب:
مهتا که در خواب عمیقی فرو رفته بود با نوازش دستان کوچک باران که روی صورتش می کشید چشم گشود. باران خوشحال از اینکه او را بیدار کرده است خودش را روی تن مهتا انداخت و با خوشحالی گفت بلند شدی؟ مهتا دستش را دور تن او حلقه کرد و…
خلاصه کتاب:
بانوی بسیجی بر عکس اسمش در بارهی آراد! پسری پولدار و بی بند و باره که زندگیش رو صرف خوش گذرونی و کارش کرده ولی از یه جایی به بعد با ورود آرام دختری ساده و مغرور و در عین حال پایبند به اعتقادات! زندگی آراد مسیر زندگیش عوض می شه و برای اولین بار توی زندگیش عشق رو تجربه می کنه!
خلاصه کتاب:
مثل یه ارایش نظامی برای حمله اس..چیزی که زندگی سه تا دخترو ساخته و داره شکل میده.. دردایی که جدا از درد عشقه… دردای واقعی… دردناک… مثل شطرنج باید عمل کرد.. باید جنگید… باید مهره هارو بیرون بندازی… تا ببری… اما واسه بردن خیلی از مهره ها بیرون افتادند… ولی باید دردسرهارو به جون خرید… ریسک کرد… باید با دردسر زندگی کرد…
خلاصه کتاب:
دم های دنیا خاکستری اند... نه سفید نه سیاه... خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدم هایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است. بن بست... بن بست نیست... یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره... یه مسیر پر از سنگلاخ... بن بست یه کوچه نیست... ته قلب آدم هاست...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.