خلاصه کتاب:
رزیتا یه دختر ۱۴ساله کاملا معمولی (با چهرهای دوستداشتنی) که عاشق پسر عموش سپهر میشه، سپهر هم برای امیال خودش عشق رزیتا رو قبول میکنه ولی رزیتا بهش پا نمیده بعد یه مدت، رزیتا سپهر رو تو پارک با یه دختر دیگه میبینه و دوسال شدیدا افسرده میشه، بعد ار اینکه حالش خوب شد تصمیم میگیره انتقام بگیره و چون سپهر عاشق زیبایی بوده، رزیتا تصمیم میگیره زیباترین دختر فامیل و مدرسشون بشه تو این دوسالم سپهر اینا میرن مالزی و…
خلاصه کتاب:
شبانه دختری است که عاشق عکاسی ست اما برادرش شدیدا با این قضیه مخالف است. بدون اطلاع خانواده برای یک مصاحبه میرود و در مسیر برگشت تصادف میکند در آمبولانس متوجه میشود هیچ چیز تصادفی نیست و سرنشینان ماشین و حتی مرد مرموزی که به ظاهر عابر بوده و سوار ماشین شده هم همگی بخشی از یک نقشه هستند. پازلی که باید حل شود.
خلاصه کتاب:
روایت عشق پر تب دامون و باران که بنا به دلایلی سال ها از هم جدا می افتند ولی دنیا کوچیک تر از اونیه که جلوی عظمت عشقشون قد علم کنه... روایت رازی که عظمت عشق رو به تصویر می کشه و... پیچیدن سرنوشت عشق دامون و باران در سرگذشت آن راز و...
خلاصه کتاب:
جمعیت زیادی اطراف دختری که روی زمین افتاده بود جمع شده بودن. از دور داشتم نگاه می کردم، صدای گریه و زاری زنی که مشخص بود مادر دختره س توی اتوبان می پیچید. شروع کردم به قدم برداشتن سمت جمعیت. سعی داشتم از بین آدمایی که به تماشای زن و دختر بیهوشش نشسته بودن، راه خودمو باز کنم…
خلاصه کتاب:
من حلمام، کسی که محکوم شد به عذاب مطلق. درست وقتی که دنبال کارهای عروسیم بودم توسط دشمن پدرم دزدیده شدم. کسی که رحم و مروت تو وجودش نبود و قلبش پر شده بود از نفرت هرروز و هرشب منو به جرم ناکرده شکنجه کرد. قاتل جسمم، قاتل روحم شد و منو وسیله ای کرد برای انتقام کوفتیش، انتقام خون خانوادش از کسی که ادعا می کرد پدر منه…
خلاصه کتاب:
اول مجلس خیلی معذب و ناراحت بودم از اینکه من به عنوان دوست دخترش و نامزد آینده اش آخر از همه در جریان تولدش قرار گرفته بودم و کادوئی هم نداشتم که بهش بدم خجالت کشیدم پیش دوستاش …هر چند خود مانی کمی با گفتن اینکه هدیه ی بارانا سوپرایز و خصوصیه کمی موضوع رو ماستمالی کرد تا بچه ها هوی بکشن و کلمه ی خصوصی رو سوژه کنن …
خلاصه کتاب:
قصه ای فوق عاشقانه، با یه راز بزرگ که کشفش طپش قلبها رو در پی داره... کژال دختری که تو گذشته دردهای زیادی کشیده، انقدر زیاد که تو قلب مهربونش تلنبار شده و نمیتونه آروم بگیره... اتابک مردی که از عشق به جنون کشیده شده و... و فرهانی که یه راز بزرگ تو سینه ش پنهونه و میخواد مرهم بشه به دردهای کژال...
خلاصه کتاب:
باران و پیمان، زوج عاشقی هستند که چندسالی از شروع زندگی مشترک و عاشقانشون می گذره، اما بارداری ناخواسته باران و خطری که تهدیدش می کنه باعث می شه این زندگی دچار چالش هایی بشه که خوندنش خالی از لطف نیست…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.