خلاصه کتاب:
نبات دانشجوی روانشناسی هست که برای پایان نامه اش باید با شهریار جلسات روان کاوی داشته باشه شهریاری که شخصیت مبهم و نهفته ای داره و همه ی در ها رو به روی نبات بسته. همه چیز آروم پیش میره تا این که شهریار شروع به دادن پیشنهاد های عجیبی به نبات میشه و…
خلاصه کتاب:
رمان برگفته از پسری هست که نویان یک روز بهش شلیک میکنه و آدم های رسام هیوا رو میدزدن تا به رسام کمک کنه رسام وقتی میفهمه اون دختر”هیوا” خواهر نویان هست اون رو عقد میکنه تا اینکه سر عقد میفهمه هیوا همون…
خلاصه کتاب:
روی پل هوایی می ایستم. هنوز هم ویر این را دارم که ببینم بالاخره روزی ممکن است پل سقوط کند یا ترک بردارد و من دقیقا از میان همان ترک بیفتم روی سر ماشین ها و له شوم یا نه؟ سرد نیست اما سوز خوبی دارد. دوباره شماره را میگیرم و بعد به ماشین ها زیر پایم نگاه میکنم. اولین باری که روی یک پل هوایی ایستادم زانوهایم می لرزید. خیال می کردم زمین از این بد عهدی که در حقش کرده ام ناراحت می شود. از اینکه تصمیم گرفته ام ترکش کنم حتی برای دقایقی. جاذبه اش را می فرستد سراغم و مرا پایین می کشد تا زیر چرخ ماشین ها له کند. چسبیده بودم به چادر مامان و می لرزیدم.
خلاصه کتاب:
رها، که تک فرزند یک خانواده محسوب میشود، برای استقلال مالی نزد پسر عمویش (نیما) کار میکند، اما نیما او را درگیر بازی خطرناکی میکند، رها که گرفتار پلیس شده، با کمک پدرش آزاد میشود، اما پدرش از او می خواهد که با اولین خواستگار ازدواج کند و از منزل او برود و…
خلاصه کتاب:
شاید رویا… رویایی که باید به واقعیت می پیوست... دیگر هیچ از دنیا نمی خواست… همین…! همین که یک دستش توی حلقه ی موهای او باشد و یک دستش دور کمر او و دست جسورش روی چال گونه اش...
خلاصه کتاب:
ابهام، داستان زندگی دختری به ظاهر شاد است. دختری که سعی می کند باهمه مهربان باشد و انتظار دارد همه جواب مهربانی او را با خوبی بدهند. اما آدم ها متفاوتند، رفتارشان، گفتارشان و طرز فکرشان یکی نیست. مستانه داستان ما، برای اولین بار عشق به قلبش رسوخ می کند ولی بعدها سعی در فراموشی عشق دارد. اما عشق به راحتی از ذهن بیرون نمی رود. اما درست در لحظه ای که فکر می کند که نتیجه هایش برای فراموشی نتیجه داده، اتفاقی میفته که…
خلاصه کتاب:
من نوه ی جهانگیرخان فرهمند، رئیس کارخانه نساجی معروف را به دنیا آورده بودم. اما هیچکس اطلاعی نداشت! تا اینکه دست سرنوشت پدر و دختر را مقابل هم قرار داد. او نباید می فهمید رزا دختر اوست، اما شباهت دخترم با او غیر قابل انکار است! دختر چهار ساله ام دل و دین پدرش را برد و قلبش را تسخیر کرد! محمد فرهمند! شاید دل دخترم را برده باشد اما من هرگز دیگر به او شانس دوباره ای نخواهم داد! این عشق را خودم با دست خودم به خاک سپردم.
خلاصه کتاب:
ترانه و حسام از دو شهر و فرهنگ متفاوت در دانشگاه دل به هم میدن و این دلدادگی به ازدواج ختم میشه… ترانه همراه با حسام برای زندگی مشترک به جنوب مهاجرت میکند. خانواده حسام مردسالار و پسر دوست هستند که اتفاقا هیچکدام از برادران حسام فرزند پسر برای وراثت و ادامه نسل ندارند… ترانهی باردار فرزند پسری در راه دارد و مورد حسادت برادران و خانواده حسام قرار میگیرد، ولی حسام ناراضی از وارث بودن و مورد کینه قرار گرفتن…
خلاصه کتاب:
هونیا دختر انسانی که بعد ازدواجش به طور اتفاقی متوجه میشه همسرش، آزاد، گرگینه ی آلفاست! از ترسش فرار میکنه اما آزاد میفهمه و برش میگردونه و در این بین با حامله شدنش، اونم سه قلو! ماهیت اصلی هونیا کم کم نمایان میشه اما برخلاف تصور بقیه، هونیا گرگینه نیست برای اینکه جونش در امان بمونه باید توی همین دوران حاملگی توسط گرگ آزاد تبدیل بشه و این خیلی خطرناکه اما…
خلاصه کتاب:
روایت زندگی یک دختر. هکری دل سنگ و خلافکار، که با ندانم کاری های پدرش به این راه پر فراز و نشیب کشیده شد. دختر قصه ی ما، مجبور به همکاری با هفت پسر خلافکار در باند بزرگ بارکد شد. در این میان، پلیسی وظیفه شناس و مغرور دل به دختری خواهد بست که تمام زندگی اش را خلاف و گناه پوشانده... در این میان تصمیمی میگیرد که سرنوشت هر دویشان را دچار تغییر می کند…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.