خلاصه کتاب:
حاجی داستان ما دل در گرو دخترکی دارد که ۲۰ سال از او کوچک تر است و این عشق برای اون بسیار ممنوعه است زیرا حاجی ممنوعه هایی دارد که به او مجال عاشقی نمی دهد اما زمانی کار سخت تر خواهد شد که بداند معشوق نیز در تب و تاب وصال یار است و دل دخترکمان نیز برای لحظه ای با حاجی بودن پر می کشد، حال باید دید قدرت ممنوعه های حاجی بیشتر است یا قدرت عشقش…
خلاصه کتاب:
طلاق احساسی... سردی رابطه ها… مرگ دل ها… سکوت ماهی ها… همه ی بی کسی ها از همسنگر زندگی… باعث لحظه لحظه مردن شد… مردنی که محکوم به زنده بودنه… زنده بودنی که بدون نفس کشیدنه… سخته... درد داره... دردش همچون کشیدن ناخن رو تن تخته سیاه… مرگ اعصاب داره و حکم تحمل… اجبار… اجبار... و باز هم اجباری از جنس تحمل روزگار محک ات میزنه... آدم ها محک ات میزنن… دیوار کوچه ها و حتی سایه ها هم… محک ات میزنن !… محک میزنن تا ببینن پوستت از چه جنسیه شیشه یا… “سنگ” سخته چند سال دل بدی و در آخر... مجبور به دل بریدن بشی...
خلاصه کتاب:
ترسیده و گریون فقط می دویدم نفس کم آورده بودم. برگشتم عقب تا ببینم هنوز دنبالمه که با دیدنش ترس و وحشتم بیشتر شد. پاهام دیگه یاری نمی کرد. چند باری نزدیک بود سکندری بخورم. به سختی تونستم جلوی زمین خوردنمو بگیرم. صدای ضربان قلبمو می شنیدم که چطور تند تند می زنه. وحشت و ترس تمام وجودمو پر کرده بود…
رمان اسیر یک روانی
اوات باارس و پدر ارس شروع کرد صحبت کردن
خلاصه کتاب:
بی شک، همه با جمله برای بهترین برنامه ریزی کن و برای بدترین آماده باش آشنایی دارن. تارا گریفین، دختر نوزده سال اهل کارولینا، با کلی رویاهای دور و دراز و یه عشق تموم نشده و دنیایی از مشکلات مالی که سر راهشه، تصمیم میگیره برای ادامه تحصیلاتش به کانادا بره اما هیچوقت اوضاع طوری پیش نمیره که برنامه ریزی کرده بود…
خلاصه کتاب:
دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد و با مردی درد کشیده و زخم خورده آشنا می شود،مردی که زندگی دلارا با او گره می خورد و آشنایی که چندان اتفاقی نیست!…
خلاصه کتاب:
من آسو هستم، تک دختر حاج صادق صبوری. شیرینی خورده ی شاهرخ پسر عموم بودم و از بچگی اسممون با هم میومد وسط، اما با اتفاقی که یه روز برای من افتاد و توی خرابه های یه ساختمون نیمه کاره روحم رو با بدترین شکل ممکن کشتن، من دیگه اون دختر سر به هوای قبل نشدم… شاهرخ هنوزم دوستم داره اما اگه بفهمه چه اتفاقی برام افتاده باز هم ادعای عاشقی می کنه؟ باز هم میتونه دم از عشق و علاقه بزنه…
خلاصه کتاب:
ناردونه دانشجوی روان پزشکیه و بخاطر خراب کاری که تو دانشگاه کرده داره اخراج میشه. با وساطت استادش قبول می کنن دوباره به درسش ادامه بده اما….
خلاصه کتاب:
جلد اول این رمان روایتگر زندگی پنج دختر بود… و اما در جلد دوم میخواییم همراه بشیم باهاشون و ببینیم توی زندگی مشترکشون چه اتفاقاتی می افته… قراره ببینیم که آیا شعله ی عشقشون هنوز هم گرمای سابق رو داره یا تبدیل به اشعه ی یک شمع کوچیک شده… میخوایم بدونیم این لیلی و مجنونا چطور میخوان با مشکلات زندگیشون کنار بیان و کجای کار کم میارن؟! تمام این اتفاقاته که باعث میشه عشقشون در پس پرده ای از ابهام قرار بگیره و اینگونه می شود که روایت عشق در ابهام شکل میگیرد…
خلاصه کتاب:
شیدا، برای ساختن زندگی که تلخی های آن کمتر به دلش نیش بزند، هفت سال می جنگد و تلاش می کند و درست زمانی که ناامیدی در دلش ریشه می دواند، یک تصادف، در عین تاریکی، دریچه ای برای تابیدن نور به زندگی اش میشود.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.