خلاصه کتاب:
۱۸ ساله بودم که عاشقش شدم! پسری جذاب با چشمانی عجیب. رابطهیمان با مخالفت خانوادهام مواجه شد من اما پا پس نکشیدم و برای عشقمان تا اتاقش پیش رفتم. او اما ناگهانی رفت... حال بعد از چهارسال با یک دنیا دلتنگی برای من و خشم از آدم ها آمده تا حقایق را رو کند ، حقش را بگیرد... مرا دوباره داشته باشد!
خلاصه کتاب:
خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تلاطم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه میزنم و از عشق قدرت! سالوادرو داستان دختریست که به فاصلهی یک روز از میان یک زندگی مرفه به یک زندگی معمولی سقوط میکند...و در بین تقلاهایش سالوادوری پیدا میشود که...
خلاصه کتاب:
با عجله از پله ها بالا رفت و خودش را به اتاق خواب رساند. همانطور که نفس نفس میزد شالش را از سرش کند و مانتواش را روی تخت انداخت. ناگهان چیزی توجهش را جلب کرد. یک کمربند مردانه مشکی که حلقه شده بود و وسطش یک تکه کاغذ بود. ضربان قلبش شدت گرفت. با ترس به تخت خواب نزدیک شد و کاغذ را برداشت. رویش با خط زیبایی نوشته شده بود: «we need to talk Dela» «لازمه با هم حرف بزنیم دلا»…
خلاصه کتاب:
دختری به اسم هستیِ که به دلایلی یه مدتی رو میاد تهران خونه پدر نامادریش زندگی می کنه و درگیر یه سری مسائل مثل اعتیاد و اینا میشه. و از طرفی او و سپهر که برادر نامادریشه کمکم عاشق هم میشن و چون قراره هستی رو به پسرعموش شوهر بدن، اوونا مخفیانه صیغه میکنن تا خانوادهها رو توی عمل انجام شده قرار بدن.بعد یه مدت سر یه جریان که به هستی مربوطه، سپهر به کما میره و بعد یکسال که به هوش میاد میبینه که هستی شوهر کرده و ادامهی ماجرا…
خلاصه کتاب:
نازگل دختر روستایی که درست وقتی پنج ماه باردار بود، شوهرش و از دست میده و به خواست خان، باید با برادر شوهرش ازدواج کنه. برادر شوهر متعصب و غیرتی که وقتی مخالفت های نازگل و میبینه…
خلاصه کتاب:
سهشنبه گذشت روایتگر داستان یک روان درمانگر به نام فریدا کلاین است که پایش به پروندهای عجیب باز میشود. در یکی از جلساتش با مشتری روان پریشی مواجه میشود که در حال سرو چای برای یک جسد در حال تجزیه است! جسدی که مربوط به زن جوانیست که به مدت سه سال ناپدید شده و فریدا به ناچار به عنوان مشاور پلیس درگیر این پرونده میشود. او همچنین با چالشهای دیگری روبرو میشود رابطهای که با عشق سابقش پیچیدهتر از قبل شده و ترسهای گذشتهای که دوباره به سراغش آمدهاند.
خلاصه کتاب:
این رمان زندگی سه زوج رو روایت میکنه که هر کدوم در زندگی دیگری تاثیر دارند. جانا و حسام: حسام سال هاست که در پی انتقام برای مرگ خواهرشه و جانا دختری که مثل یک ناجی میخواد برای رسیدن به این انتقام به حسام کمک کنه. نبات و امیرعلی: نبات به بیماری سختی دچار شده و هر آن ممکنه از دنیا بره اون در پی اینه که قبل از مرگ تمام آرزوهاش رو برآورده کنه. نارین و حسین: دو جوان روستایی که در یک نگاه عاشق هم شدند اما این عشق ممنوعهای بیش نیست و آتش این عشق قراره همه رو تا سالیانِ سال بسوزونه! در آخر برای هر یک معجزهای رخ خواهد داد.. معجزهای به نام تو!
خلاصه کتاب:
ارباب زاده جوون و خوش قیافه داستان ما با رعیت خوشگل عمارتش به زور وارد رابطه میشه و اگه مردم روستا اینو بفهمن رعیت بیچاره رو سنگسار میکنن ولی ارباب زاده…
خلاصه کتاب:
دو خانواده که دشمنی بر سر خون دارند و دختر یکی از این خانواده ها بی خبر از گذشته ی تاریک پدرانشان مخفیانه به پسر دشمن پدرش دل میبندد…کارن میر بعد از فهمیدن علاقه ای که پناه به او دارد به پناه پیشنهاد ازدواج میدهد تا مجبور به ازدواج با دخترعمویش نشود و با خانواده ی پدری اش که رابطه ی خوبی با آنها ندارد هم مسیر نشود، غافل از اینکه هیچکدام خبر از گذشته ی تاریک پدرانشان ندارند و حالا که بعد از گذشت یک سال کارن هم دل به پناه بسته خانواده ها منجر به طلاق آنها میشوند ولی این پایان ماجرای پناه و کارن نیست،زیرا که سرنوشت آنها به هم گره خورده است!
خلاصه کتاب:
برگی از کتاب زندگی ۴دختر را می گشاییم.. دخترانی لبالب از احساس که هرکدام سدی در پیش روی دارند برای دستیابی به یک احساس... چهارتا دختر شیطون و بازیگوش داریم که دوستای صمیمی هستن وبه شدت به همدیگه وابسته اند… امسال کنکور دارن و دارن برای یک آزمون بزرگ اماده میشن.. اما طی یک اتفاق.. با یک اکیپ ۵نفری پسر برخورد می کنند که این برخورد سرانجامی جزتلخی ودعوا نداره… اما… همین اتفاق ساده و به ظاهر پیش پاافتاده مسیرشان را عوض می کند و این سرآغاز یک احساس است…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.