خلاصه کتاب:
سایه سعادت نویسنده جوانی که به تازگی ازدواج کرده و ساکن یکی از برج های تهران شده او و همسرش محسن با وجود عشق و علاقه بسیار به هم اما بخاطر شرایط کاری چند روز در هفته و باید تنها و دور از هم باشند سایه در تهران محسن در شهرستان. سایه توی محل زندگیش صدای گریه بچه ای رو زیاد میشنوه در صورتی که تا قبل از اون اصلا همچین صداهایی رو نمیشنید تا اینکه توی آسانسور با مادر بچه آشنا میشه و ناخواسته درگیر مشکلش میشه… و سایه درگیر مشکل یکی از همسایه هاش به اسم الهه و بچه اش میشه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.