خلاصه کتاب:
پاییز که میشه، طُ میان تمام خش خش برگ ها، میان باران، میان همه ی کوچه پس کوچه های پاییز زده، در دل تمام درختانی که زرد و نارنجی شدن هستی.. طُ اصلا میان همه ی لبخند های منی، هنگام قدم زدن تو دل پاییز، موقع خوردن شکلات داغ تو زرد های مهر ماه و بوییدن اولین نارنگی پاییزی.. طُ خود منی، در اول پاییز! گاهی مجبوری بر خلاف دلت تصمیم بگیری، بشکنی اما نذاری کسی که تمام وجودته نابود بشه! اجبار به خاطر طُ، زیباترین خواستنِ دنیاست! تو پاییز زندگی کن صبر هم کفاف این همه درد را نمی دهد!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.