خلاصه کتاب:
راجب یه دختر لالِ که پسرعموش باهاش حرف میزنه چون توی فامیل کسی بهش محل نمیذاره یه روز ک پسره داشته باهاش حرف میزد دختر پاش لیز میخوره پسره میاد نگهش داره دوتایی میوفتن. همون موقع پدربزرگه اینارو میبینه پسره رو وادار به ازدواج با دختره میکنه پسره عاشق کسه دیگه اس از دختره متنفر میشه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.