دانلود رمان ظالم و زیبا جلد اول از مجموعه ظالم J_T_Geissinger با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ترووی سالیوان، دختر ۲۴ ساله ای که دور از خانواده ش در بوستون زندگی میکنه. سال آخر دانشکده حقوق رو پشت سر میذاره و برای در آوردن خرج زندگیش شب ها در رستوران “بادی” به عنوان گارسون کار میکنه. ۱۱ ماه! مردی موز و سیاه پوشی که ترووی بهش لقب “گرگ” داده ۱۱ ماه به اون رستوران میاد، پشت میز میشینه، فقط قهوه میخوره و تمام مدت به ترووی خیره میشه و در نهایت بدون اینکه چیزی بگه و بعد میره.رازها و سرگذشت این مرد، تاریک تر از اونیه که بتونه خودش رو به ترووی نزدیک کنه و…
خلاصه رمان ظالم و زیبا
کارلا با وحشت بهم خیره شد و گفت: -توروخدا نگو که واقعا یه پسر عمو به اسم بوبا جو داری؟! +حاضرم دستمو بذارم رو انجیل و قسم بخورم که اسمش همینه، دیگه اونقدر ذهن فعالی ندارم که همچین اسمی رو از خودم در بیارم! -تسلیت میگم واقعا اسم ضایعی داره. خب داشتی میگفتی، اون بهت شلیک کرد؟ من کاری به کارش نداشتم، اما مرتیکه احمق یهو اومد پشت کت خز مصنوعیم ایستاد و اسلحه شکاری که معلوم نبود مال چه قرنیه و کپک زده بود رو چسبوند به کمرم. خداروشکر انقدر قدیمی بود که کار نکرد.
راستی مرسی که بیشتر از مورد حمله قرار گرفتن من، از اسم پسر عموم تعجب کردی، واقعا باعث قوت قلب بود. خب حالا هرچی بوده به خیر گذشته و تو هنوز زنده ای، پس زودتر برو فنجون قهوه مشتری میز ۱۲ رو پر کن. فقط جون هرکی که دوست داری سعی کن دهنتو باز نکنی و باهاش حرف نزنی چون دلم نمیخواد انعامم رو از دست بدم. بعد پشتشو به من کرد و رفت. دختره عوضی بی احساس! شونه هامو بالا گرفتم و به خودم قول دادم که دیگه یک کلمه هم با گرگ صحبت نکنم. من همیشه در برخورد با افراد
جدید توی اجتماع دچار اضطراب میشدم و یه گندی بالا میاوردم و امشب به اندازه کافی جلوی گرگ خودمو مسخره و خجالت زده کرده بودم. زندگی برای آدمای درونگرایی مثل من واقعا ناعادلانه و به دور از و انصافه. یه چیز ساده مثل تعامل و معاشرت با بقیه انسان ها که شاید از نظر بقیه خیلی پیش پا افتاده و عادی باشه، برای ما درونگرا ها مثل بالا رفتن از صخره ای با شیب تند میمونه، تاب و توانمون رو میگیره و تا چند روز زمین گیرمون میکنه. راستش اصلا به نظر من معاشرت با دیگران هیچ فایده و مزیت خاصی نداره…
