دانلود رمان طعم تلخ شکنجه از بهاره عبدالمالکی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
بهار دختریست که مانند شاهزاده ها در یک کاخ بزرگ شده حال گروهک شکنجه کیان راد او را به عنوان یکی از دختران برای شکنجه زندانی می کند حال این دختر که در پر قو بزرگ شده باید مدتی را با موش و سوسک ها هم خواب شود که در آخر دچار ویروس… سرگرد نیکان همایون فر برای دستگیری و به قصاص رساندن کیان راد وارد عمارتش می شود که یک دل نه صد دل عاشق بهار می شود ولی…
خلاصه رمان طعم تلخ شکنجه
باسرعت بالایی خودم را به کارخانه رساندم ،از ماشین که پایین آمدم صابری به سرعت طرفم دوید: -سلام قربان بب… -کجاست؟ -همراهم بیاید . با صابری به سمت انبار رفتیم در را که باز کرد هیکل بزرگ و برجسته محسن سعادت نمایان شد. به طرفش خیز برداشتم و تقریبا فریاد زدم: -مرتیکه از کی دستور گرفتی که کارخونم رو به آتش بکشی احمق؟! -آقا غلط کردم فقط نکشید من رو اقا من زن و بچه دارم . -از کی دستور می گیری؟ -به جان بچه هام زورم کر… حرفش را قطع کردم وبا داد گفتم:
-کی؟
-اقا فقط قبلش بهم گفت اگه شما فهمیدید بهتون بگم سوزاندن کارخونه به نفع خودتونِ. -چرا منو دور می زنی یا می خوای جور دیگه حالیت کنم و زبونت رو از حلقومش بکشم بیرون. -چنگیز مهدویان. حالم از اسمش بهم می خورد زمانی که از دهنش خارج شد ،سمت صابری نگاهی کردم که تفنگم را بهم داد: -می دونی کیان راد پایبند هیچ تعهدی نیست. وگلوله به قلبش خورد. تفنگ را با سمتش پرت کردم و به سمت بیرون رفتم . سوار ماشین که شدم به سمت بام رفتم کی گفته شکنجه گر ها ادم نیستند؟
کی گفته روح نیست در بدنشان؟ در این که شکی نیست من شکنجه می کنم چون مسکن بدنم هست ،ولی… با سرعت بالایی بعداز یک ساعت به بام تهران رسیدم. از ماشین به خشونت پیاده شدم ،خسته ام از این روزگار تلخ ،کی فکرش را می کرد من امروز با این حال این جا باشم. راوی به آرامی در را باز کرد ،چه جالب است این مرد خشن آرام است امروز! چه شک برانگیز است قامت استوار و هیکل بی نقصش خمیده شده. چشمانش از لحظه ورود روی پیانویی است که سالها از آن استفاده ای نکرده…