رمان نو
دانلود رمان جدید pdf و بدون سانسور
رمان نو
دانلود رمان جوزا م_بهارلویی

دانلود رمان جوزا م_بهارلویی pdf بدون سانسور

دانلود رمان جوزا از م_بهارلویی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همه ی افراد حاضر در  جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار میکوبید!

خلاصه رمان جوزا

آقای صدر گفتن قصد دارن راه بیفتن گفتن اگه خودتون و همکارتون میخواین بیاین تا ده دقیقه دیگه توی
پارکینگ باشید. رنگ از روی رویا پرید و به جای او من گفتم
باشه ممنون می آیم. همین که به پسر قدمی دور شد رویا ترسیده و وارفته پرسید چرا اسم منو گفته؟! چرا تو رو نگفته؟! متعجب نگاهش کردم، قدیمیها به همین ها می گفتند آسمان ریسمان به هم بافتن. خب فامیلی تو چون راحت تر روی زبون می چرخه…

حتما بهتر توی ذهنش مونده بعد نگفته تنهایی بیا توی پارکینگ ماچت کنم که گفته با همکارت بیا… یعنی برای دوتامون نقشه داره. از سر میز پا شدم داشت حوصله ام را سر میبرد با این فکر خرابش. آره بابا برا دوتامون نقشه داره میخواد دوتامونو ماچ کنه!… رویا تو رو خدا چرند نباف بمون همینجا… میرم بتونمم خودمون و شرکتمونو توی چشم رئیس روسای اون سازمان عریض و طویل میکشم…. فعلا…. حداقل بمون ناهارتو بخور بعد برو. ممنون، سیرم

موسیقى قطع شد و صدای اپراتور در کابین آسانسور پیچید، پارکینگ… قبل از باز شدن در آسانسور برای بار آخر نگاهی به لبهایم انداختم و بعد از مرتب بودن همه چیز رژ را گذاشتم گوشه ی کیفم و همان طور که سوئیچ را به جای آن در می آوردم قدم به پارکینگ گذاشتم در فضای نیمه روشن و تاریک آنجا دنبال رد صدر گشتم. حواسم بهت هست. صدای خودش بود روی پا چرخیدم سمت چپ، داشت با تلفن حرف میزد با دیدن من ریموت توی دستش را زد و صدای بیق بیق ماشین سیاه رنگ کیا شنیده شد و توی تلفن ادامه داد…

دانلود رمان جوزا م_بهارلویی pdf بدون سانسور

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همه ی افراد حاضر در  جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی مغزم منقار میکوبید!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    جوزا
  • ژانر
    دانلود رمان عاشقانه,
  • نویسنده
    م_بهارلویی
  • ویراستار
    م_بهارلویی
  • طراح کاور
    رمان نو
  • صفحات
    نامشخص
  • منبع تایپ
    رمان نو
  • noadmin
دیگر نوشته های
موضوعات
دانلود رمان عشق به سبک من فاطمه علیدوستی pdf (2) دانلود رمان هوادار حوا فاطمه زارعی pdf (2) دانلود رمان افسون سردار مهری هاشمی pdf (2) دانلود رمان گیلاس ترش الن الن دادخواه pdf (1) دانلود رمان عهد گل شببو (جلد سوم) تسا دیر pdf (1) دانلود رمان رثا زهرا ارجمندنیا و دریا دلنو زهرا ارجمندنیا و دریا دلنو pdf (1) دانلود رمان لهیب سحر ورزمن pdf (1) دانلود رمان حوالی کیلومتر دوده ده شقایق لامعی pdf (1) دانلود رمان حوالی حوا زهره خواجه پور pdf (1) دانلود رمان اوباش تمنا زارعی pdf (1) دانلود رمان زیر باران زهرا ارجمندنیا pdf (1) دانلود رمان یار باش شقایق عفراوی pdf (1) دانلود رمان تمام آنچه دارمی آسیه احمدی pdf (1) دانلود رمان میراث نگار ر نگار رقندی pdf (1) دانلود رمان هم دوست هم دشمن هلیا عسگری pdf (1) دانلود رمان ملکه منزوی ن ننین آقایی pdf (1) دانلود رمان فصل دیوونگی آذین بانو pdf (1) دانلود رمان یادگار نرگس مائده باوندپور pdf (1) دانلود رمان ابرها بیهوده می بارند yassi_sh pdf (1) دانلود رمان آرکان صبا ترک pdf (1) دانلود رمان حسی به رنگ سبز جنس آسمان جنس آسمان شادی منعم pdf (1) دانلود رمان عیان آذر اول pdf (1) دانلود رمان طعم تلخ اسپرسو سان سان pdf (1) دانلود رمان سرآسیمگی م_راهپیما pdf (1) دانلود رمان شعله نقره ای (جلد سوم) کارپو کینرد pdf (1)
آرشیو نویسندگان
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آمار سایت
  • 1460 نوشته
  • 6 برگه
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.