خلاصه کتاب:
الوند ادیب، مردی که در کودکی از خانواده طرد شده و در خانهی مردی به نام حیدر بزرگ میشود و حالا پریناز دل در گروِ الوند داده… اما حقایقی که از گذشته مخفی مانده و حالا با افشای حقایق و رو شدنِ دروغها، الوند بینِ عشقی پاک و انتقامی مخوف درگیر شده که…
خلاصه کتاب:
باران هزار بار زد، سد بغض من شکست نبودنت پدیدار شد، پلک می بندم وبی خیال تا یادت برود، ولی پنجره باز شد و طوفان تو به قلب من نشست، باران زد و دلتنگیت بیشتر مرا شکست…
خلاصه کتاب:
صدای قلب سلین از چهار فرسخی هم قابل شنیدن بود. کارن خشونت به خرج داد. دستانش را دور بازوی دخترک حلقه کرد و او را از جلوی معرکه دور کرد. -تو اینجا چیکار میکنی دختر؟ چشمان گشاد شده ی سلین، ترس واندکی شوق برای دیدن کارنش داشت: _کارن این معرکه برای توئه … بخدا خودم شنیدم … دست کارن به روی دهان سلین، مهر شد. _هیش…
خلاصه کتاب:
در مورد سه دختر جوان که با ورود به دانشگاه و اجتماع آرامش و شیطنت های کودکانه که هر کدام در تکاپوی بدست آوردن خلا درون وجودشان هستند .دخترانی که با تغییراتی در زندگیشان به زیبایی های زندگی پی می ببرند .پسرانی از جنس پی می ، آتش و از تبار سختی های روزگار که کم کم با اتفاق هایی که در زندگی آنها رخ می دهد نمی دهد .هر کدام در پی ، شادی و خنده ، آرامش، برند که مقام و پول و شهرت به آنها شخصیت جستجو کردن و یافتن راهی برای خارج کردن زندگی خود از یکنواختی های تلخ و خسته کننده چه چیزی برای آنها ...
خلاصه کتاب:
تبسم دخترِ حجرهدارِ معروف حاج رسولِ اکبری، سودای ازادی در سرش دارد! اما وجودِ آدمهای اطرافش او را مدام به این نتیجه میرساند که طرز تفکرش با خانوادهاش متفاوت بوده و نمیتواند فضایِ خفقانآورِ خانواده و محله را تحمل کند! تصمیم به رفتن از خانه میکند اما…
خلاصه کتاب:
اتاق در تاریکی محض فرو رفته بود ... نه چراغ خوابی روشن بود و نه پرده زخیم و تیره اتاق اجازه می داد هیچ نوری از چراغ های داخل کوچه به درون اتاق نفوذ کند! طبق عادت همیشگی اش لحاف کلفت را از روی خودش کنار زده و به زور قرص خوابی که خورده بود به خوابی نیمه عمیق فرو رفته و از عالم و آدم بی خبر بود... شاید در کل یک ساعت از خوابیدنش گذشته بود!
خلاصه کتاب:
آسمان همراه همسایهاش برای رفع مشکلات مالیشون راحتترین راه یعنی دزدی رو انتخاب میکنن، آسمان گیر یه پلیس بد قلق میفته و آقا پلیسه برای اینکه برای دختر آتیشپارهمون پرونده درست نکنه و نفرسته دادگاه بهش پیشنهاد میده که…
خلاصه کتاب:
ستاره در پی مرگ ناگهانی خواهر دوقلویش مهتاب و به وصیت او، قبول می کند که نقش او را در خانه اش و در کنار شوهر خواهر خشک و مرموزش بازی کند حالا با حضور او آرامش به خانواده برگشته ولی شعله های انتقام در کنار عشقی نوخاسته ستاره را وادار می کند…
خلاصه کتاب:
“اسپرسو” اسم رمز عملیاتی است که هم مخفی و مرموز است و هم جذاب و درگیر کننده. پیش از این سه سرگرد دیگر برای کار کردن روی این پرونده به کار گرفته شده اند و این سه فرد به طرز مرموزی ناپدید شده و تنها دو شاخه ی ارکیده پشت سر گذاشته شده است. تا اینکه سرگرد فرزام عظیمی نیا مسئولیت این پرونده هولناک و مهلک را بر عهده می گیرد و برای حل آن از دوستان خود سرگرد شهراد شاهد ، سرگرد اردلان فانی و سرگرد روحان کاویان کمک می گیرد. دکتر آرتان تهرانی ، مشاور و روانشناس ، به عنوان یکی از اعضای تیم به گروه می پیوندد و به این ترتیب جمع آن ها برای رسیدگی به این پرونده ی مخوف تکمیل می شود…
خلاصه کتاب:
ریتا، دختری لجباز و قوی، با روحیه ایی فوق العاده شاد که با وجود سن کمش، سرآشپز یک رستورانه. اما طی اتفاقی، از اونجا اخراج میشه و توسط یک پیرمرد مرموز، وارد یک رستوران مجلل و شیک میشه. اونجا درگیر اتفاقاتی میشه که...!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.