خلاصه کتاب:
غنچه ای زیبا شکوفا شده در زیر سایه پدر و مادر ماّمن امن خانواده همانند گلی زیبا شد که خرامان راه میرفت و دل میبرد از هر کسی اما چه سرنوشت تلخی که باغبان ها چشم دیدن گل زیبا را نداشتند و او را از شاخه اش جدا کردند و او را گلبرگ خونین کردند گلبرگ خونین حکایت دختران زیادی است که به خاطر یک اشتباه به خون کشیده خواند شد…
خلاصه کتاب:
مهدیه در خانواده ای سنتی و تحت نظارت پدری بسیار مستبد و سختگیر زندگی می کند و عشق پنهانی بین او و پسرعمویش “وهاب ” در هالهای از ابهام قرار می گیرد. عشقی که آبروی دخترک حاجی زاده معروف بازاری را دستخوش محافل خاله خان باجی های اطراف می کند، اما در این میان هیچ کس غیرت بیحد و حصر وهاب را درنظر نگرفته است که برای اینکه خش به تن عروسکش نیوفتد زبان همه را کوتاه و همانند شیری از قلمروش دفاع میکند..!
خلاصه کتاب:
خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش داشته و مدت کوتاهی هم نامزد بودند جدا شده واین فشارهای روحی باعث خودکشی ناموفق خودش شده و به همین دلیل از خانواده پدری بریده پیش مادرش اومده برای ادامه زندگی…
خلاصه کتاب:
یلدا درست در شب عروسی اش متوجه خیلی چیزها می شود و با حادثه ای رو به رو می شود که خنجر می شود در قلبش. در این میان شاید عشق معجزه کند و او باز شخصیت گمشده اش را بیابد... پایان غیرقابل تصور !…
خلاصه کتاب:
پزشک موفقی در بخش اورژانس بیمارستانی مشغول به کار است و در محل کارش در یک نگاه دلباخته ی بیماری میشود از سوی دیگر، به یک باره فرد ناشناس و مرموزی وارد زندگی پُر مشغلهی دکتر محبی میشود که او و زندگی اش را با چالشهای متفاوتی مواجه میکند…
خلاصه کتاب:
داستان دختری به نام گلبهاره که به دلیل شرایط خانوادگی و تصمیمات شخصیش برای تحصیل و مستقل شدن، به تهران میاد و در خونه ای اقامت میکنه که قسمتی از اون، از سمت مادر بزرگش بهش به ارث رسیده و از قضا ارن، پسر دایی و همبازی بچگی شیطون و تخسش که از هیچ موقعیتی برای اذیت و آزار گلبهار غافل نمیشه، اون خونه رو برای اقامت خودش انتخاب میکنه….
خلاصه کتاب:
دختری از جنس بهار و لطافت بارون دختری در آستای پاییز زندگی بهاری خود و طلوع خورشیدی دوباره و طراحی که درد کشیدن و مقاوم بودن رو خوب طرح بزنه…
خلاصه کتاب:
کیان محتشم مردِ جذابى که با کینه اى که به دل داره براى انتقام واردِ بازى اى میشه و آرا دختر ساده و مظلوم داستان و هم واردِ بازى خطرناکش می کنه، در این بازى رازهاى براش برملا میشه و عاشق میشه و حالا باید دید آرا داستان ما چیکار می کنه...
خلاصه کتاب:
فردا تو می آیی، قصه حنانه ایست که برای گرفتن انتقام مرگ مادرش به سراغ خانواده گودرزی می رود. در این بین پایه و ستون خانواده گودرزی در این انتقام همراهی اش می کند. چرا؟ چرا باید کسی بخواهد در انتقام گرفتن از خانواده خود به حنا کمک کند؟
خلاصه کتاب:
رمان من درمورد یه آقای پلیس مغرور و یه خانم نویسنده شیطونه که این آقای پلیس ما بنا به دلایلی مجبور میشه بادیگارد این خانم نویسنده بشه و این خانم نویسنده ناخواسته این آقای پلیس و مجبور به کارایی میکنه که واسه آقای پلیس تصورشم وحشتناکه…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.