خلاصه کتاب:
در رمان تقدیر تلخ راز خودکشی آرشیدا، خواهر مهرداد که خودش رو از روی پل پایین انداخته بود برملا میشه… تقدیر و سرنوشتی که از واقعیت الهام گرفته شده، با زندگی آرشیدا گره میخوره… علیسان دانشجویی که عاشق هم دانشگاهیش فریماه شده بود ناخواسته برادر فریماه رو به قتل میرسونه و… سارینا بعد سال ها به راز کودکی اش پی میبره و… عشق آتشین آرشیدا برملا میشه… تمام گرهها گره کور میشن، تا این که…
خلاصه کتاب:
دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد و با مردی درد کشیده و زخم خورده آشنا می شود،مردی که زندگی دلارا با او گره می خورد و آشنایی که چندان اتفاقی نیست!…
خلاصه کتاب:
جاوید اصلانی که پدر و مادرش از سران یک گروهک تروریستی هستن به دنبال خون خواهی مادرش و برای انتقام از افسر وظیفه شناس پلیس در قالب مردی مذهبی و بسیجی وارد زندگی سرگرد تقوی می شود و برای انتقام دختر کوچک و ساده دل سرگرد تقوی گزینه ی مناسبی است. دختری که تاوان شغل پدرش را در زیر دستان جاوید سادیسمی به بدترین شکل ها پس می دهد…
خلاصه کتاب:
پریسا در مقابل چشمان بهت زده نامزدش توسط مردی قوی هیکل و مرموز دزدیده می شود، حالا پریسا می ماند و دفاع از دخترانه هایش اما محمد جواد سرهنگ پلیسی پر نفوذ جذاب است که ادعایی وحشتناک دارد…
خلاصه کتاب:
من آسو هستم، تک دختر حاج صادق صبوری. شیرینی خورده ی شاهرخ پسر عموم بودم و از بچگی اسممون با هم میومد وسط، اما با اتفاقی که یه روز برای من افتاد و توی خرابه های یه ساختمون نیمه کاره روحم رو با بدترین شکل ممکن کشتن، من دیگه اون دختر سر به هوای قبل نشدم… شاهرخ هنوزم دوستم داره اما اگه بفهمه چه اتفاقی برام افتاده باز هم ادعای عاشقی می کنه؟ باز هم میتونه دم از عشق و علاقه بزنه…
خلاصه کتاب:
در دنیایی تاریک گمشده بود، دخترکی که نمیدانست چرا و چگونه این چنین شده حالش! گذشته اش چه بود که به فراموشیها سپرده شده بود؟ گذشتهی آن دخترک شاد چه بود؟ و زمانی که حقیقت آشکار شود همه چیز عوض می شود و زندگی همه از این رو به آن رو میشود آری، دخترک داستان هم تغییر میکند…!
خلاصه کتاب:
از این قراره که مریسا، دختری شیطون و بازیگوش با دوستاش وارد شرکت سارته میشه. دوتا دوست خل و چل هم داره که خیلی با هم رفیقن. از اونور هم نویان و داداشاش، با داداشای مریسا با هم دوست هستند، و میخوان دخترا رو آزار بدن. ولی ماهان و ماکان که نمیدونن مریسا همون آبجی کوچولوشونه و وقتی میفهمن که مریسا تو دردسر میافتد.
خلاصه کتاب:
شادیِ قصه زندگی ساده ای داره.اما به خاطر محیط خانوادگی بدی که داره و اتفاقاتی که براش درگذشته افتاده دیوونه میشه و به تیمارستانی منتقل میشه که شروع کننده یه داستانِ عجیبه و بامزه است.آشنایی شادی با پسری توی تیمارستان که سال هاست با کسی حرف نزده و بسی خطرناکه همه چیز و عوض می کنه.و شادی که تلاش می کنه پسر و با دیوونگیش به زندگی برگردونه اما خبر نداره بیماری و زندگی و گذشته پسر فراتر از تصورشه و... آیا دو تا دیوونه که یکی بامزه و شادو و یکی خطرناک و مرموزه با هم چه داستانی و رقم می زنن عاشقانه؟ یا...
خلاصه کتاب:
نیوشا دختری ۱۵ ساله است که خواهر زاده ۴ ساله اش رو میدزدن و در ازای ازادی اون نیوشا رو می خوان. بالاجبار خودش رو تسلیم می کنه و اون ها چشماش و دستا و پاهاش و دهنش رو می بندن در حالی که برهنه است. نیوشا روزها دست های گرم مردی رو احساس می کنه تا اینکه اونو آزاد می کنن اما میگن ۵ سال بعد دقیقا روز تولدش دوباره اون رو خواهند دزدید... اینبار برای همیشه...
خلاصه کتاب:
داستان دختری با موهای سرخ به نام روناک، که در روستا به او لقب جادوگر داده اند، و به زور او را زن ارباب اتابک می کنند، در شب عروسی اش زن اول اتابک فوت می کند و عمارت اتابک آتش می گیرد و همه به این باور می رسند که روناک یک جادوگر است، اما چون اتابک از زن اولش توران که به شدت عاشقش بوده فرزندی نداشته، با ورود روناکی که نمی خواهد...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.