خلاصه کتاب:
چه دنیایی شده؟! دنیای که هیچ رحمی در آن نیست. نه پدر به فرزند نه مادر به فرزند و نه فرزند به هر دو. دنیایی پر از پستی دنیایی پر از کثافت … به کجا داریم کشیده می شویم این دلهای بی رحم به کجا می رود ؟!؟
خلاصه کتاب:
آتاش تو زمان دانشجوییش عاشق یکی از هم دانشگاهیاش میشه اتاش خانواده مذهبی داره ولی دختره ک اسمش دریاس آزاده و خانواده آزادی داره اینا ی مدت باهمن اتفاقی واسه برادرزاده اتاش میفته برادرزادشم عاشق بوده ولی پدر اتاش اذیتشون میکنه تا اینکه برادرزاده و عشقش بهم میرسن ولی تصادف میکنن هم برادرزاده و هم شوهرش میمیرن اتاش میترسه ب دریا میگه از اول دوستت نداشتم و اینا از خودش میرونتش حالا چند سال گذشته دریا ازدواج کرده و طلاق گرفته و کلی سختی کشیده، اتاشم معلم ی روستا شده و…
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختری به اسم یغماست که برادرش طی یه اتفاقاتی با مزاحمش درگیر می شه مزاحم کشته و برادرش قاتل محسوب می شه وقتی همه اعضای خانواده برای رضایت پیش قدم می شند و نتیجه نمی گیرند یغما پیش قدم می شه طبق خواست بردار بزرگ مقتول ازدواج یغما با برادر دختر بازش فرنود شرط بخوشده شدن یغماست... پایان خوش
خلاصه کتاب:
سید محمد علی سی و دو ساله به علاقهی ساچلی شانزده ساله پشت میکند و میرود ولی درست سالها بعد زمانی که برمیگردد با دختری روبه رو میشود که زیباییاش چنان خیره کننده است که حتی نمیشود ثانیهای از او چشم گرفت… ولی اکنون ساچلی، ساچلی سابق نیست بزرگ شده است لوند شده است خانم شده است جایگاهها عوض میشود… حال نوبت علی است که او را به سمت خود بکشد و او را از آن خود کند… امّا سوال این است آیا ساچلی همچنان عاشق علی است یا نه؟! یا مهر کسی دیگر را بر دل نشانده است…
خلاصه کتاب:
دریا به منظور هدف بزرگی وارد عمارت قدیمی ماه صنم میشه بی خبر از اینکه چه داستانها و چه اتفاقاتی قراره براش رخ بده. ماه صنم سالخورده، به محض دیدن دریا یاد گمشده اش میافته و این در حالی که نامی و شهاب، دو مرد جوانی که در عمارت زندگی می کنند به دریا مشکوک میشن و دنبال علت حضورش در این عمارت می گردند. کم کم رابطه ی عاطفی شیرینی بین یکی از مردها و دریا شکل میگیره. تا اینکه…
خلاصه کتاب:
این دومین باری بود که این دخترک و می دیدم. یه حس عجیبی بهم می داد… موهای بافته شده اش و رقصیدنش میون درختا فقط کمی غریزه خفته مو بیدار می کرد...
خلاصه کتاب:
دخترکی یتیم گشته از دوران زندگی سختش تنها یک فرد برایش مانده که اون نیز گرگی شده در لباس میش و می درد هر لحظه روح و روان دخترک را، نامادری که مادری میکند برایش و اما عشقی نافرجام، زیرا لایق نمیدانند دخترک بی کس و کار را، به او خرده گرفته و رهایش میکنند و میگذرد سالیان سال، آیا جوانه قلب دخترک اجازه ترمیم پل های خراب شدِ پشت سر آن عشق را میدهد. آیا مجالی میابد برای تاوان گرفتن از عزیزانش ….
خلاصه کتاب:
داستان ترنم و آرینی است که به دلایلی مجبور به ازدواج می شوند که در ظاهر، ازدواج اجباری هستش... اما مگه دل بیتاب آرین میذاره که این ازدواج، اجباری و مثلا صوری باشه؟ از دست ندید که آرینش حسابی دل میبره…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.