خلاصه کتاب:
داوود با قدم هایی خسته و دلی شکسته به دنبال راهی برای التیام دردی است که به جانش افتاد قصه ی غصه هایش از او مرد سرسختی ساخت که با دنیا هم سر جنگ داشت و این بین به ازای سوختن عزیزترینش عزیز ترین دیگری را سوزاند به شعله ی انتقام ...
رمان تقابل
چشمانش مثل همیشه فقط جلوی پایش را میدید، از همان کودکی ماهرخ خانم سر به زیر بارش آورده بود و این اخلاقش هیچ دخلی به وجود پدر معتاد لاجونش نداشت. از سیزده-چهارده سالگی کار کرده بود و خرج خانواده اش را تأمین کرده بود. تمام دنیایش در خیر ببینی مادر و شرریطنت برادر و لبخند محدوب سرراحلش
خلاصه کتاب:
سودابه قرصی به پسری که مورد علاقهاش میده و اون رو به سمت خودش میکشه خودش رو تقدیمش میکنه و درست روزی که متوجه میشه از مهرداد حامله است… مهرداد…
خلاصه کتاب:
از درمانگاه که بیرون آمدم باخودم گفتم حالا که مادر نیست، بهتر است به خانه ی امیر بروم. از گرما و ضعف داشت حالم به هم می خورد، مثل آدم های گرسنه از درون می لرزیدم، دلم مالش می رفت و چشم هایم سیاهی. اصلا فکر نمی کردم مسمومیتی ساده آدم را این طور از پا در بیاورد. چند بار پشت سر هم زنگ زدم. ثریا که در را باز کرد کیفم را انداختم….
خلاصه کتاب:
عاشقی یعنی امتحان پس دادنه، به هم فرصت دادنه، طاقت داشتنه. کسی که طاقت داشته باشه و صبور باشه قطعا از امتحان سر بلند بیرون میاد و اگر نه مسیرش سقوطه! عاشق شدن هم سختی های خودشو داره. یک عاشق واقعی امتحان میشه،آزمایش میشه و در نهایت این عاشق پیشه واقعی هست که از این امتحان سخت سربلند بیرون میاد. داستان رمان درباره امتحان پس داده بنده هاست، بازی سرنوشته. خدا عاشقا رو دوست داره و گاهی بنده های عاشق رو آزمایش میکنه. یک عاشق، باید سختی راه رو به جون بخره و از یک امتحان سخت عبور کنه. آدم عاشق از این امتحان سر بلند بیرون میاد…
خلاصه کتاب:
سال ها بعد، دختری متولد میشود، دختری که نه از جنس خاک است و نه از جنس گِل، بلکه از نفس خداونده! دختری که با آوردن اسمش، وحشت را وارد قلب انسان ها می کند! آدرینا، الهه ی مرگ الهه ی که مرگ و زندگانی در دستان اوست! الهه ی که وارد عشقی ممنوع میشود و برای رسیدن به معشوقه اش پا بر روی تمام محدودیت ها می گذارد…
خلاصه کتاب:
سورنا جوانی سی ساله که بیست سال پیش خواهرش را زمانی که می خواسته فرزند نامشروعش را سقط کند از دست می دهد. سالها بعد سورنا با دختری به اسم حنا اشنا میشود که پای او را به گذشته ی خواهرش باز می کند و باعث انتقامی دیرینه می شود.
خلاصه کتاب:
بن بست بهشت قصه ی دختری است به نام شاداب خجسته که با سفارش یکی از اقوام پدری اش در یک شرکت مشغول به کار می شود. و ماجراها و اتفاقات شرکت مسیر ارام زندگی او را دست خوش تغییر می کند و در این میان عشق را تجربه می کند…
خلاصه کتاب:
گلمیس افخمی بعد از هشت سال برگشته تا انتقام گذشته رو از آراسپ بگیره. همه چیز طبق نقشه اون پیش میره، اما اومدن یه نفر تموم معادلات ذهنی گلمیس رو بهم میریزه. کسی که داره تلاش میکنه تا گلمیس رو از آراسپ دور کنه…
خلاصه کتاب:
تبریک میگم آقای مهرجو… بورس امسال به شما تعلق گرفته… از این خبر غیرمنتظره کوروش به قدری هیجان زده شد که بقیه صحبت های رئیس دانشگاه را درست و دقیق نفهمید. وقتی از آن اتاق بیرون آمد اشکان فوری راهش را سد کرد: چه کارت داشتن؟ لبخندی پهن تا آخرین حد ممکن لب های کوروش را از دو طرف کش آورد. برقی از شادی در چشمان سیاهش درخشید. با دست شکل پرواز از فرودگاه را به او نشان داد: داداشت داره میره… میره اوکراین!…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.