خلاصه کتاب:
راجع به زندگی دختری به اسم مانیاس که قهرمان رالیه و بعد از کشته شدن نامزدش تو مسابقات غیر قانونی قید همه چی رو زده و اموزش رانندگی میده که بابک یه مرد میان سال وارد زندگیش میشه و مدعی میشه عاشقش شده. مانیا اول ردش میکنه اما بعدا بخاطر بدهی پدرش مجبور میشه… بعدا هم که پای برادر بابک، شاهان به داستان باز میشه و….
خلاصه کتاب:
درباره دختری به اسم سوگنده که سوگند به دلایل مختلف حاضر میشه زن ادمی بشه که تا حالا ندیدتش و نمیشناستش و قراردادی رو امضا میکنه که حکم مرگشو داره ولی وقتی به خونه اون مرد میره میفهمه اون مرد خلافکاره و خیلیم مغرور…
خلاصه کتاب:
ندا به سمت عزیز می گوید: _قربونت برم آروم می ریم. توام برو تو، هوا گرمه گرما زده میشی. یا علی. دست تکان می دهم برای آن حجمِ گرد و کوچک غرقِ در انسانیت.کمربندم را که می بندم انگار تازه نگاه آراز مرا کشف می کند. با منظور سوتی میزند و با شیطنت خاص خودش اضافه می کند: _نه مثکه شمشیرتو امروز از رو بستی زورو. با اخم می گویم: _چطور؟ _مانتو جلو باز و شال قرمز و رژ مکش مرگ ما.گویا قصد جونتو کردی…
خلاصه کتاب:
کوه مثل کوهیار، زلزله کوه را هم تکان داد… اما کوهیار را نه…. کوه تنها بود و فرو ریخت… اما کوهیار یارش را داشت… امانتى که پدرش به دستش سپرده بود… امانتى که میان آوار جا مانده بود و باید برایش کوه مى شد و شد… کوه بود… یار بود…. کوهیار بود… و براى یارش شد همه چی….
خلاصه کتاب:
زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته میشه و بزرگ میشه و نقشههایی میکشه که به رسوایی میرسه… و برای حاج حمید یک جنون میشه…
خلاصه کتاب:
الهه دختری از خانواده متوسط و مذهبی دل به پسری مرفه می دهد و حاصل آن ازدواج ناموفق و شکست عشقی الهه با مهران و طلاق می شود… بعد از پنج سال الهه دور از چشم مادر و برادرش برای درمان و جراحی قلب مادرش رحم خود را به شهریار و هانیه برای فرزندآوری اجاره می دهد. بعد از عمل جراحی، مادر و برادر الهه متوجه این قضیه می شوند و الهه را مجبور به سقط جنین می کنند… اما الهه از خانه فرار می کند و در راه توسط پسری عیاش دزدیده می شود و به روستایی در چالوس برده می شود… الهه برای نجات خود پنهانی با شهریار تماس می گیرد و….
خلاصه کتاب:
مروارید یه دختر مستقل و پر تلاش جنوبی که داره تهران درس میخونه و گیر یه همخونه ی بدکاره افتاده و جایی رو نداره بره که تو همین روزا صاحب خونش مجبورش میکنه یا اون هم باهاش همکاری کنه یا از خونه بره بیرون و اونم در به در میوفته دنبال خونه که یکی از دوستاش یه ادمی رو معرفی میکنه به اسم فراز که نه بهش اعتماد داره نه کسی میدونه چیکاره اس و کجا زندگی میکنه حالا اون اینجاست دم در خونه پسر بد دانشگاه….
خلاصه کتاب:
داستان رمان حاضر از لحظه ای آغاز می شود که زنی متوجه خیانت همسرش آن هم برای چندمین بار می شود، ارغوان که دیگر تاب تحمل این شرایط را ندارد مستاصل و شکسته به تنهایی خود پناه می برد. او حالا باید گذشته اش را مرور کند، باید به پنج سال پیش بازگردد، به دوران دانشجویی، به جمع کوچک پنج نفره شان به ورود دو غریبه به محفل کوچکشان به روزهایی که دختری آزاد بود و گردش روزگاری که این لحظه را برایش به دنبال آورد.
خلاصه کتاب:
درباره ی دختری به اسم بهار است که با مادرش زندگی می کند… وضعیت زندگیشون زیاد خوب نیست تا حدی که اون مجبور میشه به محض اینکه دیپلمشو گرفت بره تو یه شرکت و بشه منشی اون شرکت… به خاطر زیبایی که داشته پسر رییس شرکت کیارش صداقت میاد خواستگاریش که بهار هم با اینکه علاقه ای به اون نداشته به خاطر وضعیتشون درخواستشو قبول می کنه و نامزد می کنند…
خلاصه کتاب:
عشق و علاقه ی تندر به لیلی بر هیچکس پوشیده نیست. اما لیلی از این عشق سر باز می زند و کسی دیگر را جایگزین تندر می کند. تندر برای برگرداندن عشق خود، رقیب را از میدان به در می کند، که به قیمت زندگی کسی تمام می شود…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.