خلاصه کتاب:
این دنیا مثله شهربازی میمونه یه عده وارد بازی میشن و یه عده بازی ها رو هدایت میکنن یه عده هم بازی های جدید طراحی میکنن، این میون یه عده بازی می خورن و حالشون بد میشه و یه عده سرخوش از هیجانات کاذبی که بهشون دست داده بلند بلند می خندن و حتی به اونهایی که بد حالن نگاه هم نمی کنن. دختر قصه ی ما تو این شهربازی بازیچه ی دست مردان مهم و عزیز زندگیش میشه و تو همین بازی ها کم کم بزرگ میشه...
خلاصه کتاب:
داستان پسریه که عاشق نامزد دوستش میشه. سعی می کنه از این دختر دوری کنه اما وقتی می فهمه این نامزدی زوری هست و دوستش سعی داره به ترنم تجاوز کنه دیگه نمی تونه عقب بمونه. حالا باید ترنم رو عاشق خودش کنه در حالی که خودش نوه یه تاجر #مراکشی بزرگ تو تهرانه و رسومات خاص و سفت و سختی برای ازدواج و حجله عروسی دارن… رسوماتی که شاید هیچ دختر ایرانی حاضر نباشه بهش فکر کنه…
خلاصه کتاب:
رستا کرامت فرزند ارشد اردشیر کرامت، مادرش را در کانادا تنها میگذارد و به ایران میآید تا به مشکلات کاریشان رسیدگی کند. ناگهان با خبری که به او میرسد، تصمیم نابودی مردی در سرش جولان میدهد مردی که خواسته یا ناخواسته گذشته و خانوادهاش را به لجن و غم کشیده و او را درگیر غربت کشوری دیگر کرده بود. گرشا رستگار، همسر سابق رستا و مربی بدنسازی بهنام یکی از تیمهای فوتبالی، با نامزدیاش، آتش خشم او را برمیانگیزد تا با رستای جدید و لوندی که از خود ساخته، این مرد را به تخت خیانت بکشاند و آینده و شهرتش را به نابودی مطلق برساند اما با دیدن دوبارهی او ورق برمیگردد و…
خلاصه کتاب:
آوا یک دخترست... دختری که زندگی به او می خندید... تا او به زندگی خندید. زندگی از خنده ی او خوشش نیامدو اخم کرد... خانواده اش بر باد رفت... ولی نه به حالت عادی... با توطئه و دسیسه... و حالا او قصد انتقام دارد ...
خلاصه کتاب:
درباره دختریست که با فهمیدن بزرگ ترین راز زندگیش به دنبال برادرش میره درحالی که برادرش اونو نمی شناسه و سعی میکنه اونو بکشه و در بین اتفاقات زیادی میفته دختر داستان اسیر میشه و... دنیایی که در این داستان میخوانید دنیایی جدا از دنیای ما نیست بلکه در دنیای خودمان هست فقط دارای ابعاد شخصیتهای متفاوتی مثل خوناشام ها یا گرگینه ها یاهر موجود ماورایی دیگراند ما با مخلوقاتی سروکار داریم که به انها تبدیل شونده گفته می شود که هرکدوم دارای قدرت خاصی هستن و میتونن تبدیل به موجودی بشن که از اون نژادن…
خلاصه کتاب:
تکین تهرانی، بازیگر محبوب و از کشتی گیر های اسبق تیم ملی بود که خیلی ناگهانی از عرصه کشتی، کناره گیری میکنه و وارد عرصه شهرت میشه. مردی که راز بزرگی توی دلش داره. پناه یزدان دختر شکست خورده ایه که رسم های غلط دست و پاش رو بسته و شکست بزرگی از زندگی زناشویی خورده. زندگی پناه وقتی دستخوش تغییر میشه که تکین استاد دانشگاه پناه میشه و اشتباهات زندگی پناه رو بهش آموزش میده…
خلاصه کتاب:
آوا دختری که درگیر بی مهری خانواده است عاشق مردی که پانزده سال از خودش بزرگتر است می شود. مردی که خودش هنوز عشق اولش را از یاد نبرده. خیلی طول می کشد تا آوا متوجه شود برای بدست اوردن یک زندگی عاشقانه باید چیزهای زیادی بیاموزد...
خلاصه کتاب:
این رمان در مورد بهراد پسری که پس از سال ها دوری از وطن به ایران برمیگرده با وجود اختلافاتی که با پدرش داره مجبور میشه چند روزی مهمون خونه پدرش بشه، زن پدرش شهین دنبال اینکه خواهرزاده اش ساناز، با بهراد ازدواج کنه تا ارث کلانی که به بهراد میرسه تحت نظر خودش باشه اما بهراد با رفت و آمد به خونه مادربزرگش دلداده پرستار خاتون ک هم بازی بچگیش هم بوده میشه ولی...
خلاصه کتاب:
کمند دختری از باند عتیقه کالفرنیا ماموریت میگیره وارد باند عتیقه تهران بشه و توجه و علاقه رییس باند،دان،رو جذب کنه..اما این فرد بویی از احساس نبرده و برای کمند که اولین ماموریت و معمولا سوتی میده کار خیلی سختیه... در این بین هم مشکلاتی برای پیش میاد و ماجراهای جالبی براش اتفاق میوفته.
خلاصه کتاب:
داستان درمورد یه روستاست ، یه روستای سر سبز در ناحیه شمال که دست تقدیر خانواده گیلدا رو میکشونه تو روستا و یه سری اتفاق ها میوفته که آب روستا مسموم میشه و تمام تقصیر ها میوفته گردن خانواده گیلدا… بماند که چجوری پدر و مادرش رو به بدترین نحوه از دست میده مردم روستا دنبال گیلدا هستن که اون فرار میکنه و پناه میبره به جنگل… با تمام سختی ها تو سن هشت سالگی یتیم میشه و حالا از اون جریان هفت سال میگذره… و حالا گیلدا ۱۵ساله بدون اینکه متوجه بشه پسر ارباب روستا ارباب چاوش رو از مرگ نجات میده اونممم کجااااا… و چطوری…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان نو " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.